پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید
پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید

چند نوع قانون داریم؟ نوشته عباس تسویری 1958

قانون ارشمیدس - شناوری اجسام درمایعات -

قانون لاوازیه  - قانون بقاء جرم -

 عدم موجود گردد این محال است/وجود ازروی هستی لا یزال است.

قانون پاسکال-

قانون فیثاغورث -

چند نوع قانون داریم - قانون فیزیکی - قانون شیمیایی - قانون ریاضی  -

  قانون زمین شناسی - قانون زیست شناسی -قوانین اکولوژی -حساب استدلالی

قانون جامعه شناسی - قانون مدنی - قوانین منطق و فلسفه -  قوانین حقوقی -

 قوانین جزایی -

در ادیان خصوصا - اسلام -در باره قوانین دین  - فقها گویند:

 قوانین فقهی  - جامع هستند و فقها به همین خاطر برای خویش ولایت قائل اند .

اما علامه سید مرتضی جزایری ضمن رد ادعای فقها  - میگوید  قوانین استخراجی فقها مانند قوانین حکومت ها که از طریق پارلمان تصویب می شوند قوانینی بیرونی هستند وبه همین خاطر موقتی و کم اعتبارند . در صورتیکه قوانین درونی  که منشاء وجودی اشان درون هستی انسان است ثابت تر و معتبرترند.

قوانین ریاضی هرگز به زمان و مکان وابسته نیستند. مثلا حاصلضرب عدد 2در 2 میشود چهار در همه زمانها و در همه مکان ها.

مثلا انسان در روی زمین سلامت است اما اگر از ارتفاع سقوط کند و در دره ای عمیق افتد به مرگ مبتلا میشود . انسان اگر در آب داغ بیفتد بریان شده و می میرد .

اگر سیانور بخورد می میرد . اگر در فشارو دمای محیطی  بالا باشد و................................

پس سلامتی ما تابع پیروی از اصول صحیح زندگی است . این قوانین از درون ما نشات می گیرد .

 مثلا در ذائقه ما شیرینی  مطلوب است و قند ماده حیاتی است . در لامسه ما گرمای شدید و سرمای شدید تحمل ناپذیر است و دمای متوسط مفید حیات ماست .

مانند قوانین وجودی   تن  ما در ارتباط های اجتماعی نیز قوانینی است که نابود کننده اعتبار اجتماعی و حیات اجتماعی ماست مثل دروغ گفتن وغیبت کردن گرانفروشی  و دشمنی کردن .این غلط بودن درون ناشی از فرمان هیچ شخص بیرونی نیست آن براساس عقبه نامطلوب  تجربی آن است.

دین واقعی همین قوانین حاکم بر جسم و جان ما است . نه اینکه فتوی فلان فقیه و شخص (فرعون )و حاکم وحکومت بیرونی.

در قرآن خداوند به پیامبر میفرماید تو فقط مذکر هستی یعنی قانون ها در وجود انسان ها موجود است و تو هشدار دهنده و غفلت زدایی می کنی و به همین دلیل اجبار کننده نباید باشی .

در قرآن کسی که دروغ گو است کافر است نه کسی  که خدا ناباور است .کسی که گرانفروشی کند بیرحمی کند کافر است . شیطان خدا باور است حتی قیامت را هم می شناسد به خاطر عمل دشمنی با انسان کافر است .

به خاطر تکبر کافر است . به خاطر دلالت های غلط و وعده های دروغ کافر است .

هل ادلکم شجره الخلد و ملک لا یبلی.

ان الشیطان یعدکم بالفقر و یامرکم بالفحشا ء و السوء.

دین واقعی قوانین درونی و فطری انسان است .

 فاقم وجهک لالدین حنیفا < فطرت الله التی فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق الله . ذالک الدین القیم. ولکن اکثرالناس لا یعلمون .سورهروم30/30

پس روی کن به فطرت خویش که دین خدا در فطرت انسان است . دین همان وجدان است.

پس قوانین مصوب فقها چه استخراج فردی باشد چه در مجمع فقها در (الازهر مصر) و ..............قوانین بیرونی هستند و قوانین فطری قوانین درونی هستند و هر انسان سالم آن قوانین را خود دارد و خود کشف می نماید .

انسان ها موظف اند تا خود را بشناسندو قوانینی که از ساختار وجودی اشان هست پیروی کنند .



عالم درون چیست ؟ نوشته عباس تسویری 1958

از دوران دبیرستان در باره عالم درون و عالم بیرون در پیش خودم سوال داشتم .

تا اینکه در ( مرحله اول ) روزی این شعر مولانا را خواندم :

ما درون را بنگریم و حال را                    نی برون را بنگریم   و  قال را

حالات روانی      ما      مانند   غم   .  شادی  .  تعجب  .  هشیاری  .  عصیان  .  پذیرش  .نفرت   .  تسلیم  . غرور  . حسادت .  تواضع  .  خشم  .  ترس . در درون ما هستند شاید جلوه های بیرونی نیز داشته باشند . در مورد عالم بیرون نیز منظور آن چیزی که ابراز می شود یا گفته می شود .

مولوی میگوید اگر کسی بگوید ترا دوست دارم . فقط به گفته او توجه ندارم بلکه رفتار های دیگرش را نیز می بینم و جویا می شوم.

من شعر فوق را به دو جور دیگر در نظر گرفتم .

گه درون را بنگریم و حال را / گه برون را بنگریم و  قال را

هم درون را بنگریم و حال را / هم برون را بنگریم و قال را

در (مرحله دوم ) جایی خواندم :

ویژگی های ظاهری شخص  - مثل نام   .  نام خانوادگی

شهر تولد . سال تولد . عکس  .  تحصیلات  .  پدر و مادر . ثروت  . ماشین .   زبان  .شکل و  صفات ظاهری . بیرونی.

ویژگیهای باطنی  . مثل . خوش اخلاقی - چرب زبانی - فریبکاری .  تظاهر .  استعداد - ظرفیت  -  توجه -    ترس ها . نفرت ها . صفات درونی است .

در مرحله سوم  جایی خواندم :

قوانین یک جامعه چون  تصویب مجلس و پارلمان  است و ملاحظات اجتماعی دارد . در واقع  از لحاظ انسان  قانون یک اجبار بیرونی است  . مثلا ممنوعیت تردد اتوموبیل در مقابل چراغ قرمز  یک قرارداد اجتماعی و بیرونی است .

اما قوانینی که بر وجود ما  خصوصا تن ما حاکم است  قوانینی  درونی است .  ما به اقتضای تن خویش نباید از بلندی سقوط کنیم  . نباید در دریا بیفتیم  - لطافت نسیم بر

لامسه - آفتاب داغ برپوست -  تیزی سرما  -   بوی خوش - بوی بد  -  مزه ترش و شیرین و تلخ   - تصاویر و مناظر زیبا  و چشم نواز  - و موسیقی  -





خدای سید مرتضی جزایری - نوشته تسویری 1958

رابطه ها دوگونه اند رابطه های موثر در ذات وساختارها ( استراکچر)  و رابطه های موثر بررفتار دیگران ( فونکسیون )

مرحوم استاد سید مرتضی جزایری  گفت : گاهی خداوند غفارفقط  بدی های ما را - گناهان و رفتارهای منفی  ما را می بخشد . و گاهی طوری ما را  می بخشد و متحول می کند که ما نیز اهل گذشت و بخشنده رفتاربد دیگران میشویم.

عبارت بالا توضیحاتی لازم دارد اول اینکه گاهی ما شاد هستیم  و می خندیم ولی گاهی ما هم می خندیم هم دیگران راشاد کرده و می خندانیم.

گاهی ما می رویم ولی گاهی هم میرویم هم می رانیم.گاهی اطعمه و اشربه می خوریم  ولی گاهی هم می خوریم هم می خورانیم.گاهی از درد می سوزیم ولی هم زمان دیگران را می سو زانیم. گاهی انسانی فقط خود می فهمد اما انسان دیگری می فهمد و به دیگران  می فهماند .گاهی آدم ها خود غرق می شوند ولی بعضی هم غرق معنی می شوند هم دیگران را غرق معنی می کنند.گاهی  عاشق  و خراب می شویم اما زمانی هم خراب می شویم هم دیگران را عاشق و خراب می کنیم.گاهی فقط می گرییم ولی گاهی هم می گرییم وهم  می گریانیم . گاهی تابش می کنیم ومی تابیم و گاهی دیگران را به تابش رسانده و می تابا نیم .گاهی در عمل خوب و عمل صالح پاک می شویم و هم زمان دیگران را پاک می کنیم .و........................

 خدای مهربان هم انسان را به احسن وجه  خلق کرد و هم او را خالق کرد. به او قدرت خلاقیت بخشید و به نیروی ابتکار و نو آوری داد .

هم به او مهربانی کرد هم به او مهربانی  کردن آموخت . هم به او علم آموخت هم اورا معلم دیگران  قرار داد.   به عنوان نمونه خلقت مادرکه فداکار و مهربان است  و محبت بی دریغ ورزیدن و فداکاری به او داد . خلقت پدروقدرت مسئولیت و حمایت از خانواده  داد  و خلقت نوزاد و ضعف و بیچارگی اش  وابسته  به آنان و همه وابسته به یکدیگراز لطف خویش  به آنان بخشید

 و این معجزه ربوبیت و رب العالمین بودن است .

البته ما در اطرافمان اشخاصی می بینیم که فقط می خندند ولی تلاشی برای شادی دیگران ندارند .شاید چیزهایی بفهمند اما عاجزند که به دیگران بفهمانند.


اشخاصی می بینیم ثروت اندوخته کنند و به دیگران فخر فروشی کنند  و آنان را استخدام و استثمار کنند.آنان تلاش می کنند به هدف های خویش برسند ولی مانع رسیدن دیگران به موفقیت میشوند .خودشان فعال هستند ولی دیگران را درمسیر سلطه خویش فعال می دارند.مکر و تبلیغات شبانه روزی دارند تا از رشد و  استقلال دیگران جلوگیری کنند .و ....................................

سید مرتضی جزایری می گفت کسانی که بهترین اخلا ق را دارند  همه خوبی ها را دارند مثلا رحم دارند  تواضع دارند عذر پذیرند  عیب پوش دیگران هستند سخاوت دارند  و.............................همه این صفات را  از دیدن این صفت در دیگران تاثیر پذیرفته اند( از نیکان  از امامان ) و دراین صفات در خویش یافته اند

 ویا در فاز منفی اشخاصی که  تکبر دارند و  خسیس اند و یا  حسادت دارند و  یا اشخاصی  که حریص اند( یمنعون الماعون ) و    قدرت طلب اند بدون مسئولیت اند و کمک به دیگران نمی کنند . با افراداجتماع  مانند ابزار برخورد می کنند .وآنان را برای اهداف خویش بکار می برند .آنان نیز این صفات را در دیگران دیدند (  طاغوت ها -مترف ها -مسرف ها - مفسدها ) و این صفات منفی در خویش یافتند . همه تجلی صفات خدا و افعال خدا  را دارند.صفات بینهایت مثبت صفات جمال است و صفات بینهایت منفی  ( انتقام  - عذاب -مکر -  ناسپاسی  - یاس  -خشم  و سخط -سلطه گری -تکبر -خود محوری ) شیطانی است  و  توازن صفات جمال صفات جلال اند.

هرکس یا در اینطرف است مثبت  و جمالش عشق است و محبت اش پایدار ..... صفات الهی دارد و آنکس که در آن طرف است  منفی و عداوت دارد و نیرنگ کار است  و فریبکاری و خواری بخشی  ................ صفات شیطانی دارد.

خداوند  صفات ذات و صفات افعال را جمیعا  بصورت بینهایت دارد وقتی عالم را خلق کرد و انسان را و فطرتش را آفرید .درجاتی از صفات خویش را در آنان تجلی داد موجوداتی خلق کرد که توانستند صفات او  را بصورت کامل دریافت کنند پیامبر اسلام انسان کامل بود و امیرالمومنین نیز بسیار از صفات الهی را دارد .

جالب این است و نکته قابل توجه این است پیامبر حنیف بود و به ابراهیم و ...... نظر داشت  که پیامبر هم دریافت صفات کرد و متجلی شد هم قدرت داشت بتابد تا به دیگران این صفات را بدهد  مثلا حمزه سید الشهدا و  امیرلمومنین از کودکی تحت تاثیر صفات پیامبر قرار داشت و انسان کامل شد.  و حضرت  خدیجه و فاطمه زهرا و دیگر امامان  نیز تحت پرتو صفات  جمال و کمال پدران خویش بودند.

و آنان نیز درجاتی از کمال و جمال  پدران خویش داشتند و شیعیان آنان نیز چون ابوالفضل العباس - زینب کبری - بودند مثل  ابوذرغفاری -  میثم تمار -کمیل -همام - سلمان فارسی - حبیب ابن مظاهر  و...............................................................................................................................................................

امروز در تمام دنیا مردم عالم  تحت تاثیر خوبان هر قوم از مردان  و زنان بی نام و نشان  و از پیامبران  چون ابراهیم  خلیل الله   -  نوح نبی الله   -  موسی  کلیم الله  و   عیسی   روح الله صفات نیک منتشر شده است  وهمه ما دارای آن صفت هستیم .

مهم این است که بتوانیم تاثیر گذار باشیم و هم تابش کنیم هم بتابانیم 

هم پاک باشیم هم پاک کنیم  - هم بفهمیم  و هم بفهمانیم - هم عالم باشیم  و هم معلم باشیم

خلاصه انتقال صفات به اذن  الله است مثلا عیسی روح الله  حیاتبخش بود و شفا دهنده و پیامبر ما حبیب الله بود و پایه گذار محبت و لطف در آیین اسلام




ادراک چیست؟

ما در قرآن سه کلمه داریم 1- علم الیقین 2- عین الیقین 3- حق الیقین

وقتی انسان شناختی صحیح دارد و  شناسایی خویش را تصدیق می کند به مقام علم الیقین می رسد.

وقتی انسان بازیگر صحنه ای هست یعنی جزئی از روابط می باشد و ناظری است که به مراتب توجه دارد او به مقام عین الیقین می رسد.

وقتی انسان شناختش عمیق و وسیع است و همراه با  احساسات و عواطف است به مقام حق الیقین می رسد.

مثلی است میگویند پروانه وقتی دنبال شمع و گرمی است دچار علم الیقین است . وقتی دور شمع میگردد دچار عین الیقین است .وقتی زمان زیادی از عشق شمع و گرمایش بهره می برد وشاید جان خویش را به خطر اندازد به مقام حق الیقین می رسد.

یک مثال دیگر وقتی از درد در کتاب ها یا رمان هادر داستان ها صحبت میشودوصف است  علم الیقین است وقتی صاحب درد میشوی مثلا خودت دچار آپارتاید و رنگین پوستی یا مورد ستم قرار گرفتی  در مقام  عین الیقین است . وقتی کودک بدنیا می آید مادر در مقام حق الیقین است . مادران و پزشکانی که خانم هستند و مادر هستند حس مادر دارند ولی یک پزشک مرد نمی تواند حس کسی را که کودک بدنیا آورده است را درک کند.

یک دختر هم بالقوه میتواند مادری را حس کند ولی یک پسر فقط حامل بالقوه حس پدری است .

کودک نمی تواند حس جوان بالغ را داشته باشد . مجرد نمی تواند حس متاهل را داشته باشد .عاشق حس عشق دارد 

و یتیم حسی یتیمی دارد یا به عبارتی درک یتیمی دارد .

آشپز درک آشپزی دارد راننده درک رانندگی دارد غنی حس بی نیازی دارد مسکین حس گرسنگی دارد عزیز از دست داده حسی دارد که دیگران ندارند. فقط  انسان  مسوول حس مسئولیت دارد.فوتبالیست حس فوتبال دارد .

پدری دچار سر درد بود و بچه ها خیلی صدا و شلوغ کاری داشتند به آنها می گفت ساکت باشید سرم درد می کند ولی بچه ها چون تجربه درد سر نداشتند نمی فهمیدند او چه می گفت چون درد یک مفهوم کلی و بسیار عام دارد هر دردی را نمی توان جای درد های دیگر گزارد.


خلاصه در خطبه امیرالمومنین که وصف متقین را می نماید می گوید آنان چنان قرآن می خوانند که وقتی به آیات عذاب می رسند واقعا خویش را در عذاب می بینند و وقتی به آیات بهشت می رسند خویش را غرق نعمت های الهی می بینند. منظور این است که متقین دانش درک را دارند فقط کسب خبر نکردند بلکه در وجودشان علم نفوذ کرده است .



توجه های خویش

توجه :   به توجه های خویش    .      توجه به سلامتی جسم و روان  . به خواب و خوراک . به آب و پوشاک .به حفظ سلامتی و حفظ هدفداری .توجه به مسکین و یتیم  .به حق و حقوق .به صبر در رسیدن به هدفها .توجه به نزدیکان و دوستان . به مادر و پدر . به همسر و فرزند .به برادر و خواهر . به کار به تفریح . به طاعت پروردگار به دعا . به علم و به معرفت  .( وقتی شناسایی و شناخت عمیق شود همراه ادراک است وآن حصول معرفت است پیدایش حضور  . گنج  حضور در محضر خدا محضر حق )

توجه به آرامش های درونی  و آسایش های بیرونی . توجه به خدای رحمن و رحیم .توجه به اینکه ما ذره ای بیش نیستیم اما با خلقتی عظیم  (فتبارک الله احسن الخالقین ) توجه کنیم به اندازه به حساب  به عشق به احساس .به بی حساب بخشیدن . عفو کردن .و توقع نداشتن از دیگران .توجه کنیم به ادب در همه حال و همه کار .به تقوی و خویشتنداری . به شرف به انسانیت . از جو و  گریزان شدن جوسازی نکردن .احترام به خواسته دیگران .خویش بودن و خویش ماندن .هدفداری و تعالی . کسب علم و بینش . بزرگداشت استاد و معلم .توجه به پیشگام . احترام به همه . احترام به اشیاء حتی . احترام به عالم .

توجه به ساحت نظر و عقل نظری . احترام به ساحت وجود و به عقل عملی . احترام به زندگی . به حیات همه حتی مورچه . به هوا به زیست بوم . حمایت از پاکی  پاکیزگی و دوری از آلودگی و گناه . به شرف به آزادگی . به آزادی و مدارا . به میهن به آبادی  . احترام و عشق به انسان ها به همه زن مرد کوچک و بزرگ . به درون و بیرون - به حس و احساس .به اولاد آدم . به فرهیختگان و به پیامبران



به ایثارگران و کسانی که دیگران را بر خویش ترجیح دهند.به شهدای علم و آزادی . شهدای عدالت و زیبایی .




داستان تقسیم شترها

روزی مردی به قاضی مراجعه کرد گفت پدرم قبل از مرگ به من وصیت کرد شترهایی که داریم نزد قاضی ببرید ونصف آنان برای پسر اول بدهید ثلث آنان را به پسر دوم دهید ویک نهم برای فرزند آخرتعیین می کنم اما چون تعداد شتر ها فرد است تصور ما از نصف و ثلث و... غیر قابل تقسیم است .

قاضی گفت از آن مرحوم چند شتر باقی مانده است گفتند هفده شتر - او کمی فکر کرد و گفت راه حل آن است که من شتری به شما قرض می دهم - پس از تقسیم مال الارث از شما تحویل خواهم گرفت . همه در جلسه ای حاضر شدند و قاضی  هفده شتر را تحویل گرفت و با یک شتر خود هیجده شتر آماده تقسیم شد .یعنی عدد شترها زوج گشت . او گفت من نصف شترها را به نفر اول می دهم و نفر اول باخیال راحت میتواند شتر ها یش را که نه نفر است ببرد و به نفر دوم ثلث شتر ها را داد او هم تحویل گرفت و رفت .یک نهم هیجده شتر نیز می شود دو نفر شتر- که تحویل نفر سوم شد- همه در کمال تعجب دیدند که از هیجده شتر یک شتر باقی ماند آن شتر را هم گفت مال من که در ابتدای تقسیم به این ها قرض دادم.

نه شتر + شش  شتر+ دو شتر  =  هفده شتر

در زندگی به مشگلات  گوناگون برخورد می کنیم که باید با ابتکار و خلاقیت در حل مسائل کوشا شویم .

در مسائل انسانی و امور حقوقی این قاضی به صورت فوق ابتکار داشت .

ما حتی در مسائل زیستی و حل مشکلات طبیعی نیز به ابتکاراتی رسیدیم از جمله اختراع ابزار و کنترل انرژی و مهار آتش.

مثلا اگر آب در آتش ریخته شود آتش خاموش می شود ولی اگر آب را در ظرفی قرار دهیم که تماس غیرمستقیم با گرما بگیرد گرما در آب نفوذ کرده و آبگرم حاصل میشود.

پس اصل شناسایی نیاز ها همراه با ابتکارات و حل مسائل  با ابزار و تاکتیک های عملی است.

البته توجه شود ابزار نرم از ابزار سخت بایستی تفکیک شود. 

در مسائل انسانی بایستی تدبیر کرد و از روش های تجربی یاری جست.در نظام آموزشی قدیم حساب استدلالی بود که پر از مسئل فوق بود.


زندگی از جنس خدا است-پرویز شهبازی

آقای پرویز شهبازی متفکر و عارف ادبیات فارسی  سال ها است که در آمریکا برنامه دار تلویزیون گنج حضور است. ایشان پشتوانه نظری و عرفانی خویش را مولانا جلال الدین بلخی  ( مولوی ) معرفی می نماید .

ظاهرا در ابتکارات خویش موفق بوده است . و دارای اصطلاح ها و لغات خاصی است . مثل افسانه من ذهنی -عقل من کل -  همانیدگی - باشندگی - عدم - هشیاری - حضور -مقاومت - قضاوت -زنده شدن به عشق -مانع سازی -مانع بینی -  دشمن سازی -دشمن بینی - فضا را باز کردن -  فضا گشایی -آفرینندگی - تسلیم  -پذیرش - مساله سازی - مساله بینی - شادی بی سبب - امنیت - قدرت - هدایت - شکر - صبر -  پرهیز - نجات از احساس بی حوصلگی -خستگی - ایجاد احساس سر زندگی - انرژی روانی -احساس درد روانی -  احساس سردی و گرمی روانی و ....................................

من با دیدن چند برنامه از ایشان  استفاده های زیادی بردم 

نظرات استاد محمد جعفر مصفا  که قبلا چند بار برایتان توضیح دادم اساس نظریه تفکر زائد را مطرح می نمایند و تفکر دو بینی و  تعبیر و تفسیری  را باطل می دانند ایشان نیز کتابی دارند در باره مولوی  به نام ( با پیر بلخ )  و خود را وامدار مولوی می داند به شعر زیر توجه فرمایید:


جمله خلقان سخره اندیشه اند                       زین سبب خسته دل  و غم پیشه اند


استاد شهبازی  می گوید اساس انسان بر زندگی است    - زندگی نیز از جنس خدا است  . بی نهایت با ارزش و علامت هدایت یافتگی انسان است

هرکس زندگی را ارزش نهد و   برای زندگی همه تلاش کند و به بقای موجودیت همه بیندیشد . به گنج حضور  می رسد.

خداوند در قرآن میفرماید وقتی انسان را ساختم در وجودش از روح خودم دمیدم     ( ونفخت من روحی )

شاید منظور از اینکه زندگی از جنس خدا است همین باشد.


تربیت شرطی و تربیت فطری

معمولا در دبستان برای آموزش کودکان از سیستم تشویق و تنبیه استفاده میشود مثلا برای دانش آموزانی که در نمره دیکته بیست شوند ستاره میدهند واگر نمره پایین  بگیرند باید از هر لغتی که اشتباه نوشته اند ده بار رونویسی کنند. سیستم پاداش و جریمه در مقاطع دیگر تحصیلی نیز اجرا میشود.

اما برای اینکه دانش آموز سر ساعت  در کلاس حاضر شود یا اینکه تمیز باشد و ناخن هایش را به موقع بگیرد نباید از سیستم جریمه و پاداش استفاده شود .بلکه باید به علت  بی انضباطی و شرایط خانوادگی توجه شود و با اولیاء او هماهنگی کنند. ما به روش دوم سیستم تربیت پرورشی می گوییم.

یک انسان بزرگ هم باید به این دو موقعیت توجه کند او می بیند وقتی قند زیاد بخورد شاداب نیست ولی اگر پیاده روی کند شاداب است.پس فطرت انسان و ساختمان وجودی اش او را به راهی هدایت می کند که به خیر و صلاحش می باشد.

انسانی که از محیط های پر تنش دوری می کند از مشاجره و دعوا پرهیز می کند سلامت روانی خویش را حفظ می نماید.انسانی که خود را درگیر مسائل حاشیه ای می نماید به خودآسیب می رساند.شیطان در برابر خداوند مهربان قسم یاد کرده است که آرامش انسان را خواهد گرفت.

زیاده خواهی . قدرت طلبی .سلطه طلبی .برتری طلبی . صفات شیطانی هستند. که هر انسانی به آن  صفات گرایش کند جانشین شیطان است و دیگران را به وسوسه ثروت .شهرت. و اطاعت تشکیلاتی و پیروی کورکورانه و مهرطلبی وادار می نماید.


کسانی که به عادت قناعت در معاش و تقاضای اجتماعی زیبنده اند و پشتکاری درهدف و تسلیم نظام اجتماعی هستند و استقلال رفتاری و شخصیتی می طلبند و پرهیز از کمال خواهی روانی دارند هرگز بازیچه شیطان های درونی و بیرونی نمی شوند. و زندگی متعادل و آرام دارند چون فطرت انسان او را از نا آرامی پرهیز می دهد

البته خناسان با وسوسه های گوناگون در محیط اجتماعی با فشار مضاعف عرصه را برای رشد فطرت تنگ می گردانند که باید ترفند های آنان شناخته شود و برای حفظ آرامش خویش  وشکوفایی فطرت خویش تلاش کنیم.