معمولا تعریف فلسفه اسلامی را می نویسند علمی که در باره وجود بماهو وجود بحث میشود.
در اطلاعات عمومی بیشتر اشخاص گویند وجود دو گونه است وجود مادی و وجود غیر مادی .
یا اینکه گویند فیزیک و متافیزیک -یا طبیعت و ماوراء طبیعت -وجود غیب و وجود ظاهر( شهاده ).
من به روش دیگر در باره وجود نگریستم و از بحث های الفاظ خود داری نمودم .
1- وجود زمانی 2- وجود مکانی 3- وجود واقعی 4- وجود ذهنی
5- وجود حقیقی 6- وجود عینی 7- وجود مفهومی 8- وجود قراردادی
9- وجودفکری 10-وجود استقلالی11-وجود تبعی 12- وجود مجازی
13-وجودجسمی14-وجود روحی 15-وجود برزخی 16-وجودمخفی
17-وجود مصلحتی18-وجودمجرد 19-وجود زبانی 20-وجودغیبی
21-وجودبیرونی 22-وجود درونی 23- وجود دفتری24-وجود آماری
25-وجود عددی26-وجود هندسی27-وجودفیزیکی28- متافیزیکی
29-وجود ارزشی30-وجود اخلاقی 31-وجود ظاهری32-وجود معنوی
33-تشکیلاتی 34-وجود اداری35-وجود رایانه ای36-وجود اینترنتی
37-وجود مادی 38- وجود فلسفی 39-وجود دروغی40-وجود توهمی
41-وجود فرشی42- وجود عرشی43-وجود ملکی 44- وجود ملکوتی
45-وجود ناسوتی 46-وجود لاهوتی 47-وجود ادبی 48- وجودهنری
49- وجود تاریخی 50-وجود اجتماعی 51-وجودفردی 52-وجود شخصی
53-وجود ابزاری 54- وجود فرضی 55- وجود مشکوک 56-وجودقطعی
57- وجود نوری 58-وجود ناری 59- وجود نقاشی 60- وجود فیلمی
61- وجود تصوری 62 وجود تصدیقی 63- وجود تصویری64-وجودصوری
65- وجود کلی 66- وجود جزئی 67- وجود جعلی 68 -وجود اعتباری
69- وجود آنی 70- وجود آتی 71- وجود حداقلی 72- وجود حداکثری
73- وجود سلولی 74-وجود گیاهی75-وجود حیوانی76-وجود انسانی
77-وجود جنسی 78 -وجود روانی 79-وجود مقامی 80-وجودکلامی
81-وجود زمینی 82- وجود آسمانی83-وجود دریایی 84-وجودقدسی
85- وجود اسطوره ای 86- افسانه ای 87-وجود سنتی 88-وجودمدرن
89- وجود فعال 90- وجود انفعالی 91- وجود دائمی 92- وجود فانی
93- وجود نیازی 94- وجود بی نیازی 95- وجود ادراکی 96-و ..معرفتی
97-وجود شعری 98- وجود عشقی 99- وجود خاکی 100-وجود افلاکی
......وجود سیاسی - ..اقتصادی - ..نخبه ای - ..سفره ای - .. واجب الوجود- ..ممکن الوجود -..ممتنع الوجود - ..سمعی - وجود بصری -..سنّی -..دینی - ..قرآنی -.. ثابت - .. متغیر- ..حیاتی -..احساسی -..سمبلیک -..ذره بینی -.. اصلی - ..وجود فرعی -..وجود شرعی - وجود عرفی -..نقشه ای - .. گوگل ای- .. صنعتی - ..تکنولوژی -.. مقتدر - .. منحصر - ..موازی - ..متقارن - ....................................
شاید بتوان هزاران وجود دیگر ثبت کرد پس وجود باید مشخص و تعریف شده باشد وجود خالی چون وجه اشتراک منطقی ای وجود ندارد نمی تواند مورد توجه و عنایت باشد.
از دوران دبیرستان در باره عالم درون و عالم بیرون در پیش خودم سوال داشتم .
تا اینکه در ( مرحله اول ) روزی این شعر مولانا را خواندم :
ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را
حالات روانی ما مانند غم . شادی . تعجب . هشیاری . عصیان . پذیرش .نفرت . تسلیم . غرور . حسادت . تواضع . خشم . ترس . در درون ما هستند شاید جلوه های بیرونی نیز داشته باشند . در مورد عالم بیرون نیز منظور آن چیزی که ابراز می شود یا گفته می شود .
مولوی میگوید اگر کسی بگوید ترا دوست دارم . فقط به گفته او توجه ندارم بلکه رفتار های دیگرش را نیز می بینم و جویا می شوم.
من شعر فوق را به دو جور دیگر در نظر گرفتم .
گه درون را بنگریم و حال را / گه برون را بنگریم و قال را
هم درون را بنگریم و حال را / هم برون را بنگریم و قال را
در (مرحله دوم ) جایی خواندم :
ویژگی های ظاهری شخص - مثل نام . نام خانوادگی
شهر تولد . سال تولد . عکس . تحصیلات . پدر و مادر . ثروت . ماشین . زبان .شکل و صفات ظاهری . بیرونی.
ویژگیهای باطنی . مثل . خوش اخلاقی - چرب زبانی - فریبکاری . تظاهر . استعداد - ظرفیت - توجه - ترس ها . نفرت ها . صفات درونی است .
در مرحله سوم جایی خواندم :
قوانین یک جامعه چون تصویب مجلس و پارلمان است و ملاحظات اجتماعی دارد . در واقع از لحاظ انسان قانون یک اجبار بیرونی است . مثلا ممنوعیت تردد اتوموبیل در مقابل چراغ قرمز یک قرارداد اجتماعی و بیرونی است .
اما قوانینی که بر وجود ما خصوصا تن ما حاکم است قوانینی درونی است . ما به اقتضای تن خویش نباید از بلندی سقوط کنیم . نباید در دریا بیفتیم - لطافت نسیم بر
لامسه - آفتاب داغ برپوست - تیزی سرما - بوی خوش - بوی بد - مزه ترش و شیرین و تلخ - تصاویر و مناظر زیبا و چشم نواز - و موسیقی -