پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید
پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید

درون - بیرون

مادرون را بنگریم و حال را    -    نی برون را بنگریم و قال را

از معنای شعر فوق در می یابیم که انسان یک واقعیت درونی دارد حس و حالی درونی دارد  و یک وا قعیت اظهاری و بیرونی دارد و زبان و مفاهیم و کلمات بیرونی که بیان کننده  اظهارات او است.

  مثلا شخصی می گوید به من کمک کنید من نیازمند هستم انسان وقتی به سیمای او توجه می کند می بیند او ظاهرطبیعی  و پوست شاداب و سلامت دارد بدنی سالم و قوی دارد در دل خود شک می کند چطور این فقیر و نیازمند است ماشاءالله از من هم سرحال تراست .

برعکس شخص دیگری  به ما می گوید من حالم بسیار خوب است و آماده انجام هر کاری هستم ولی می بینیم رنگ زرد و چهره ای نحیف دارد به نظر بسیار ناتوان  و گرسنه و نیازمند است .   < رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون >

افرادی که چهره قرمز دارند بیشتر عصبی و عصبانی هستندو دارای فشار خون بالا می باشند.

جسم ما رابطه ای قوی با روان ما دارد معمولا انسان های سالم روان آرام دارند و انسان های عصبی روان پریش اند و اضطراب و استرس دارند.

گاهی ما می گوییم عالم درون  و عالم برون

شاید عالم درون آخرت است و عالم برون دنیا و طبیعت است .

خانه از پای بست ویران است     -   خواجه در فکر نقش ایوان است

ما اگر خانه ای متوسط با زیربنای محکم داشته باشیم بهتر است تا خانه ای بزرگ و پر نقش و نگارداشته باشیم ولی با زیرساخت معیوب و فرسوده


قدیم ها کمونیست ها می گفتند اقتصاد موتورجامعه و زیربنای جامعه است  و فرهنگ روبنای جامعه است دین روبنای جامعه است .

آقای خمینی در پاسخ گفته بود اقتصادمنطق  حیوان است  مال خر است. توحید زیربنای جامعه انسانی است .



خلقت فطرت انسان ( وجدان )

از جوانی که مقالات اسلامی مطالعه نمودم یکی از داستان های قرآن کریم که مورد توجه نویسندگان مذهبی بود  آیات 30الی 38 سوره بقره بود و تفسیر های بسیار متفاوت و گاهی متضاد شده است اینجانب پس از چهل سال تحقیق و تفکر سهم خودم را به اشتراک میگذارم

واذ قال ربک للملئکه انی جاعل فی الارض خلیفه ...........خداوند بخشنده و مهربان که اولین خالق و احسن الخالقین است می فرماید من در عالم وجودی را قرار دادم که جانشین من در امور مادی و معنوی جهان است  ملئکه چون بالاترین خلقت را شاهد بودند و آن ها انسان های اولیه بودند که صاحب شعور شهوت و خشم وقدرت بودند

یعنی این موجودات نسبت به دیگر موجودات از لحاظ هوش و قدرت برترین موجود و بالطبع خود خواه ترین موجود بودند که همه عالم را برای خود می خواستند 

یعنی فساد عالم برایشان مطرح نبود و کشتن برادر خویش را هم برای خواسته های خود مجاز می دانستند ( اشاره به داستان هابیل و قابیل ) و اشاره به بیان ملئکه که به خدا گفتند اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء..............پس مرحله اول خلقت انسان مورد نظر من نیست مرحله دوم خلقت او که خداوند فرمود :

و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملئکه فقال انبئونی  باسماء هولاء ان کنتم صادقین (31) خداوند همه اسماء را به آدم تعلیم داد و برای ملئکه عرضه بیرونی نمود واز آنان خواست آن اسماء را بگویند آنان گفتند ما تنها علومی را که در ذات ما قرار دادید می توانیم بیان کنیم  قال یا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباهم باسمائهم قال ............

به نظر من آن چیزی را که خداوند متعال در ذات و فطرت ما قرار داد در ملئکه قرار نداده است و آن فطرت و وجدان آدمی است که محل و مرکز تجلیات صفات حق تعالی است

واذ قلنا للملئکه اسجدوا لادم فسجدو الا ابلیس ابی واستکبر و کان من الکافرین ( 34 )

وقلنا یا ادم اسکن انت و زوجک الجنه وکلا نها رغدا حیث شئتما ولا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین ( 35 )

البته کسانی که این آیات را مطالعه فرمودند میدانند که شیطان آدم و زوجش را وسوسه کرد وآنها به خاطر شدت توجه به بیرون از خویش از درون غفلت کردند

ما در مواجهه با پدیده ها دونوع برخورد داریم یک نوع برخورد درونی و عینی و دوم برخورد بیرونی و ذهنی

ما درون را بنگریم و حال را               نی برون را بنگریم و قال را

هبوط اول پدید آمد  فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه  انه هو التواب الرحیم ( 37 )

هبوط دو پیش آمد  و خداوند تمام آن چیزی را که در فطرت انسان قرار داده بود توسط مفاهیم  ( قال )  بوسیله بیان انسان  با الفاظ قراردادی عرضه فرمود

الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان

البته قابل ذکر است که من به اشاره عرض کردم و بیان مبسوط آن شاید به حجم کتابی شود


روح منشاءبینهایت طلبی است

چندسالی است درباره ذهن و خیال هم چنین قلب و فواد تحقیق  می نمایم همیشه ممیزه انسان از حیوان را خیالپردازی وتصویرسازی های ذهن  می دانستم اما اکنون به نکته جدید و جالبی رسیدم که می تواند بسیار مورد توجه قرار گیرد ما ذهنیات و طرح هایی در ذهن می پرورانیم تا اینکه هرچیزی را دوباره تجربه عینی کنیم مانند دانشمندان علوم تجربی  که جهت جلوگیری از هزینه های گزاف آزمایشات غیر عملی و عینی انجام می دهند   تجربه خیالی باعث میشود آزمایشاتی در فضای ذهن برای ما بدون هزینه های شرایط واقعی تجربیاتی با ارزش به ارمغان آورد. 

مطلب دوم قابل ذکر  به نتیجه رسیدم گاهی ذهنیات و تصویرسازی های ما موجب پیدایش احساسات برای ما می شوند سبب پیدایش هنر و ادبیات  که بسیار باید تحت کنترل انسان باشد نه اینکه بدون چهارچوب مرامی و اخلاقی  رهاشود

امانت داری یک صفت است که ناشی از احساس انسانی ماست اما امانتداری مراتب دارد مثلا شخصی در سپردن یکمیلیون تومان نزدش امین است اما اگر مبلغ را اضافه کنیم مثلا یکمیلیارد تومان احتمالا بلغزد شاید او حتی برای یکمیلیارد تومان هم امین باشد ولی برای هزار میلیارد تومان بلغزد.

پس صفات در شرایط و مراتب بالا ارزش قطعی دارند خیلی اشخاص به دلایل پیش پا افتاده بسیار گناهانی را انجام نمیدهند واحتمالا مغرور هم هستند.

عفیف بودن و عفت ورزی برای اشخاص هم مراتب دارد شاید جوانی در برابر خانم های معمولی و محیطی اش عفت بورزد ولی در برابر خانم های خاص  با جلوه های ویژه عنان از کف بدهد یوسف صدیق در آن شرایط خاص در برابر حرکت زلیخا عفت ورزید و با یاد خدا از گناه دور شد و موجب سرافرازی خویش و دیگران شد چون ایمان قوی داشت.

اگر انسان قدرت مطلق داشته باشد و موانع چندانی نداشته باشد صفاتش صفات واقعی است وگرنه اگر از ترس رسوایی و پلیس و قانون گناه نکردی هنر چندانی نیست  حتی بعضی ها به خاطر به چنگ آوردن اعتماد دیگران  ممکن است گناه نکنند آن مهم نیست  اگر انسان به سوی بدی نرود فقط به خاطر اینکه بدی ها را دوست ندارد و به سمت خوبی ها و نیکی ها برود به خاطر اینکه در وجودش همین طلب و خواست درونی است و نمی تواند نیکی نکند آن مرتبه قابل قبولی است.

صفت انسانی در مرتبه اطلاق  احساس وسیع و بلاشرط و قدرت زیاد برای انسان فقط قابل فرض است حیوانات احساسات محدود دارند انسانهای قبل از حضرت آدم نیز مانند حیوانات بودند از زمانی که خداوند در انسان از روح خود دمید و اورا واجد صفات و احساسات بی نهایت قرارداد از او انتظار اطاعت وبندگی داشت .

هر انسانی که براساس ماهیت خویش بی نهایت آرزوهای دراز داشته باشد و به سمت خوبی ها متمایل شود از مقربین درگاه خدا خواهد شد و هر انسان که تحت بی نهایت طلبی خویش به گناهان اقدام کند شیطان میشود ما دونوع روح انسانی داریم روح الهی و روح شیطانی اولی سبب نجات و دومی سبب سقوط او حتی از حیوانات پست تر شود.بهترین صفات انسانی رحم و مروت است سخاوت است عذر خواهی و عذر پذیری است او خود را از غفلت نجات می دهد و زندگی خویش را فدای مسوولیت های انسانی خویش می نماید بدترین صفات انسانی بی رحمی قساوت دزدی و فساد سلطه جویی و فریب دیگران است.

صفات انسانی شفقت برخلق  حریص آزمند نبودن  قناعت و راضی بودن به روزی های خدادادی  همه را دوست داشتن و دفاع از مظلوم و اقدام در برابر ظالم