پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید
پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید

تصور - تصویر - مفهوم - واژه

انسان ها در ارتباطات اجتماعی به مفاهیم - اسم گذاری - و کلمات - نیاز پیدا کردند . مفهوم سازی ابتدا بسیار ساده و انعکاس صوت های قرار دادی بود . مانندعرعر-شرشر-چک چک-پچ پچ - ملچ ملوچ  - گویند : اسم ذات -مثل  داگ - سگ -موس - موش - برادر( فارسی ) و brother انگلیسی - مادر ( فارسی )و mother انگلیسی -بعضی الفبای  زبان ها  تصویر ها می باشند مثل زبان چینی و ...-

همه اسم ها و مفاهیم ما به ازای خارج از ذهن ندارند گاهی مفاهیمی داریم که به اسم معنی معروف هستند. مثل شب -روز - دیروز - فردا- پس فردا-پارسال - پیرارسال -کلمات مانند هوش . عقل .علم . دانش . نیکی .ایثار . بخشش.صفات انسانی هستند وجود آنها وابسته به وجودشخص یا چیز  دیگری  است تا مفهوم دیگری کنارش نباشد قابل درک نیستند.مفاهیم مانند خدا - حق - صبر - دیو - جن - روح -که توسط انبیاء گفته شده اند. ظاهرا ما به ازای خارجی ندارند.

تصویر سازی مختص انسان است و حیوانات از این قابلیت محروم اند .تعداد تصاویر خلق شده توسط انسان ها بیشتر از موجودات  هستی هستند.

به این مثال توجه کنید ما یک سینی فلزی داریم دایره شکل - اگر با قیچی آن را نصف کنید دیگرسینی گرد فلزی نداریم ولی دو نیم دایره فلزی داریم . اما در ذهن شما سینی گرد فلزی تجسم کنید . حال می خواهم آن سینی را در ذهن نصف کنید . الان در ذهن شما هم سینی کامل وجود دارد هم دو سینی نصف شده - تصاویر که در ذهن ما پدید می آیند ثابت هستند و از بین نمی روند به همین خاطر مفاهیم تصویر شده در ذهن بیشتر از واقعیت ها هستند.

در عالم واقع درخت بی  ساقه وجود ندارد ولی در ذهن شما درخت بی ساقه درخت بی ریشه و درخت بی برگ قابل تصور هستند. در واقع چشم وابروی بدون سر موجود نیست اما در ذهن چشم تنها قابل تصوراست مزه تنها قابل تصور است.موجودی در نظر بگیرید سر آن انسان باشد و تن آن ماهی - این موجود در واقعیت وجود ندارد.


تصویر سازی نیروی شگرف انسان است تقطیع ذهن هم مخصوص انسان است.انسان بواسطه همین توانایی واقعیت ها را بخش بخش کرده و علوم تجربی را پدید آورده است. برعکس علوم ادبیات با رویاپردازی در باره چیزهای ناپیدا  و احساسات غریب و تمایلات گوناگون و آرزوهای بی نهایت قلم فرسایی کرده است .

بیشترین صحبت های ناب و گفتگو درباره ارزش ها در شعر می باشد که اوج و کمال آن  ادبیات می باشد .

مثل ادبیات عرفانی مولانا جلال الدین رومی - شمس تبریزی و حضرت حافظ وحضرت سعدی و نظامی و جامی و شیخ شبستری میدان پرواز انسان با معنی است .




غزل شماره 215 حافظ

به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست
به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون می‌رفت
ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود
بگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کن
به خنده گفت کی ات با من این معامله بود
ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود