پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید
پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید

سید مرتضی جزایری: قانون حکومتی -دستور دینی


تفاوت دستورالعملهای دینی از فرامین قانونی در این است که قانون می خواهد یکی از دیگری آسیبی نبیند ولی در دستورهای دینی، تمام توجه بر این است که مبادا خواست معارضی با دیگران در آدمی وجود داشته باشد.
قانون می تواند در برابر قدرتها در هم شکسته شود اما در سایه دستورهای دینی، انسان بگونه ای ساخته میشود که اگر قدرت عالم در اختیار او قرار گیرد، هرگز در اندیشه معارضه با دیگران نمی افتد و به عبارت دیگر، قانون ، می خواهد که آدمی بد نکند اما در نگرش دینی، خواسته شده که انسان، بد نباشد و در دل خود نیز با دیگران تعارضی نداشته باشد که «ان تبدوا ما فی انفسکم أو تخفوه یحاسبکم به الله: ترجمه: آنچه در درون دارید چه آشکار سازید و چه نهان دارید، خدا به حسابتان خواهد گذاشت). بد خواهی درونی که تربیت دینی درصدد علاج آنست، به این معنی است که اگر بدخواه ، قدرت مطلق داشته باشد و هیچ پی آمدی هم گریبان او را نگیرد و همه چیز با اراده اش انجام پذیرد، همه آن بدی و بدخواهی، صورت واقعیت به خود خواهد گرفت .
همانطور که پیش از این اشاره شد، آدمی همانند گویی میان تهی است که ضرورة یا از آب که ضرورت حیاتی اوست پر می شود و یا به عکس از گاز سمی اکنده می گردد . دستورهای مثبت که همان واجبات دینی هستند، به منظور پر شدن انسان از آب جانبخش بوده و کلیه دستورهای منفی یعنی محرمات دینی برای خالی شدن انسان از گازهای مسموم است و نسبت میان حجم این دو گونه دستور چنانکه در دستورهای مثبت و منفی در امور بهداشتی و سلامت جسم انسان ، ملاحظه می شود، نسبت قطره و دریاست و اگر در بهداشت جسم، هزاران مورد نهی وجود دارد و در مقابل آن، یک دستور به انجام دیده می شود، دربهداشت منش و درون انسان ، این نسبت ، به مراتب بیشتر است.
معنی دیگر این مطلب ، آن است که اگر پرهیز از ساختارهای منفی در انسان، نادیده گرفته شود ، آن بخش قراردادهای مثبت مانند نماز و روزه و ... هیچ اثر در ساختمان تربیتی او نخواهند داشت و به فرض اگر کسی از بدیها دور شده باشد ، اگر در تمام عمر، به انجام آن دستورهای مثبت ، نیز نپرداخته باشد ، هیچ مشکلی نخواهد داشت و در مقابل، خداوند نمی خواهد آدمی عمری را به نماز و روزه پرداخته ولی بی رحم و حسود باشد. زیرا آن اعمال برای رهایی از چنگال صفات بد تشریع شده اند هر چند پس از دوری از صفات ناشایست فرد خود مظهر اعمال نیک و عمل به واجبات می گردد و هراندازه پاکتر در انجام عبادات ساعی تر خواهد بود. یعنی با خالی شدن از بدی ها خودبخود از خوبی پر می گردد.
بنابراین، اهمیت های افزوده ای که برای امور قراردادی مثبت ، ارائه شده اند ، از دید این بحث، زیر سئوال قرار دارند. تعبیر قرآن ، این است: « فلا اقتحم العقبة و ما أدریک ما العقبة فک رقبة او اطعام فی یوم ذی مسغبه...» یعنی چرا آدمی از آن گردنه صعب ، عبور نمی کند؟ و تو چه می دانی که این گردنه چیست؟ این گردنه ، آزادسازی بردگان و گرفتاران و سیر کردن مردم گرسنه و رسیدگی به یتیمان و مستمندان در روزهای تنگی و سختی است و سپس گوید: « ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة(بلد/۱۷). یعنی پس از تعهد به آنچه گفته شد، می تواند از گروه ایمانیان محسوب گردد و تازه ، دستوری که بعد از وجود ایمان ، به او داده شده، باز از قماش همان دستورهای نخست است.و به عبارت دیگر تمام روزه ها، نمازها، نیایشها و ستایشها باید راهگشای انسان به بستر خوبیها و دور کننده انسان از بستر بدیها باشند.
من نگردم پاک از تسبیحشان
پاک هم ایشان شوند و درفشان

رحیم بی نماز، رحیم است و مصون از عواقب بی رحمی اما نمازخوان ستمگر، ستمگر است و گرفتار پی آمدهای ستمگری. اکثر مخالفان قدیسانی که مورد ارادت و محبت ما هستند، نماز خوان و روزه گیر بوده اند و صف جماعت ابن سعد، انبوه تر از جماعتی بوده که با حضرت سیدالشهدا نماز می گزارده اند.
شرط قبول عبادت، رحیم بودن است نه شرط رحیم بودن نماز خواندن و هر جا هر عمل عبادی مقرون به این صفت باشد، عبادتست.
بر اساس آنچه گفته شد،آفرینش های قراردادی که نه ریشه در فرهنگ عمومی داشته و نه در ارتباط با ساختارهای اخلاقی باشند، خالی از هر حقیقت بوده و در این ترازو، به هیچ چیز نمی ارزند. " الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه" و آن کس که این ترازو را در دست دارد،در میان سخنها،حرف حق را از ناحق، تشخیص می دهد بی آنکه برای اثبات آن، خود را نیازمند معجزه گوینده آن بداند.
در واقع، با معجزه،چیزی قابل اثبات نیست و تنها عقل افراد، دزدیده می شود و ناچار هر ادعایی را می پذیرد.آری روزگاری بر تاریخ گذشته که سطح روحیه انسانها همچون کودکان ابتدایی و جز از مجرای معجزه، کمتر ممکن بوده مطلبی مورد پذیرش ایشان قرار گیرد اما نباید پنداشت که مردم فهیم و به زیور خرد و علم آراسته را توان با کشف و کرامت و معجزه به چیزی معتقد و دلبند ساخت.