از 18سالگی (سال 1355) که در حال و هوای ورود به دانشگاه و آموزش عالی بودم با دانشجویان چپ (هواداران کوبا و حزب توده ) معاشرت داشتم کم کم با مبارزان و مجاهدان مسلمان که در پی فعالیت های سیاسی بودن آشنا شدم . بیشتر درباره فلسفه و مارکسیسم و مبارزه گفتگو می کردند .
من کم کم دیدم باید مطالعات فلسفی داشته باشم از کتب مختلف استفاده کردم هر چه بیشتر مطالعه می کردم تشنه تر میشدم . به تجربه فهمیدم فلسفه خط پیشرفتی ندارد و همیشه به نقطه سر خط می رسیدم.البته فکر می کردم چاره ای نیست حتما باید آرمانی برای خویش کشف کنم یا اینکه برای خود آرمانی تصور کرده و بسازم.
یکی از کتاب های خوب که خواندم تفکیک شناسایی ها در ذهن آدمی ازجمله تفکیک علم و فلسفه بود .
فلسفه هایی که ما مطالعه می کنیم فلسفه مضاف است مثل فلسفه شناخت (کانت ) این فیلسوف معتقد است انسان باید محدودیت های ذهنی و مغزی و فکری خویش را بشناسد . انسان محصور در زمان و مکان است پس دانش کلی همیشگی و همگانی موجود نیست . چنانچه چنین دانشی باشد مفید و به درد بخور نیست .
فلسه هگل نیز ذهنی است مثل فیلسوفان وطنی که می گویند فلسفه دانش شناخت هستی بطور کلی است .
استاد محترم اهل فلسفه ای در جواب سوال من که از وحدت خدا با وجود سوال کردم گفت :
با سلام
۱- آنچه ما از اشیاء گوناگون میبینیم ماهیت و چیستی آنهاست نه هستی آنها.
۲- هستی غیب است و دیدنی نیست
۳- ما همواره هستی را در قالب چیستی که ظاهر و پیداست ملاحظه میکنیم
۴- آنچه غلط و نادرست است این است که ماهیات یا چیستیها را هستی پنداشته و گمان میشود قول به وحدت وجود قول به وحدت اشیاء با خداوند است.
بسم الله الرحمن الرحیم
ان فی خلق السموات والارض واختلاف الیل و النهار لایات لاولی الباب3/190
در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز آیاتی است
الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم
یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار3/191
ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان امنوا بربکم فامنا........
ربنا و اتنا ما وعدتنا علی رسلک ..........
نظام خلقت خورشید و هفت آسمان و زمین و گردش زمین به دور خورشیدو گردش زمین به دور خویش باعث پدید آمدن شب و روز می شود.
علاوه بر خلقت زمین و خورشید تنظیم گردش و حرکت وضعی آنان سبب پیدایش روز و شب و پیدایش حیات و دوام وتکامل حیات است
عرش خدا نظام حیات است
عرش خدا قلب مومن است و درک خدا و ربوبیت او مخصوص انسان است.
و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملئکه فقال انبئونی باسماءهولاءان کنتم صادقین
ملائکه گفتند سبحانک لا غلم لنا الا ما علمتنا
مفهومش این است که آدم علم یادگیری را فرا گرفته است