درباره مفهوم کافر بحث های فراوان شده است .بعضی گفتند کسی کافر است که خدا را قبول ندارد . و کسی مومن است که خدا را قبول دارد.اما اقرار زبانی و ادعای لفظی کافی نیست تازه خداوند نیاز ندارد ما به وجود او اقرار کنیم .
بعضی گفتند کفر یعنی ناسپاسی - اگر کسی نسبت به داشته هایش ناسپاس است - البته کافر زبانی داریم که در حرف بعضی ادعای بی اعتقادی به خدا و دین دارند -بعضی در عمل ناسپاس داشته هایشان هستند مثلا از دست هایشان مثبت استفاده نمی کنند از پاها و از زبان و از چشم ها و گوش ها مثبت استفاده نمی کنند .
اگر کسی از زندگی و از داشته هایش استفاده مثبت کند او شاکر است.شاید در زبان ادعای دین داری نکند.
پروسه کفر از ناسپاسی زبان شروع میشود بعد به ناسپاس اعمال می انجامد شیطان به خدا ایمان داشت اما حرف خدا را گوش نکرد و به انسان سجده نکرد و کافر شد
کم کم در کثرت عمل ناسپاسانه انسان کافر میشود.مثل یک غذا که در بیرون از یخچال می ماند کم کم فاسد میشود.
ایمان هم همینطور است انسان اول به نظم خارج از ذهن اش اعتبار می دهد واز آن پیروی می کند مثلا روز ها بیدار است و کار می کند درس می خواند بعد شب ها می خوابدونظم روز و شب را رعایت می نماید .
انسان رعایت حقوق دیگران را دارد اول رعایت حقوق مادی دیگران - اگر قانون هم او را تنبیه نکند خودش به اموال دیگران تعرض نمی نماید.
روابط عاطفی مجاز را رعایت می کند مثلا زن و مرد های طبق آدابی باهم ارتباط دارند و و یله و رها نیستند اگر چه در محیط خارج از شهر و قانون باشند.
در باره دروغ بسیار حساس هستند و به قراداد ها و قول هایشان پایبند هستند.
امانت دار هستند و حقوق پدر و مادر را بسیار مایل اند رعایت کنند.
نه تنها برای حیوانات حق حیات قائل اند برای اجسام نیز حق حیات قائل اند مواظب هستند کاغذ بیخودی مصرف نکنند و از شکستن ظروف و آینه پرهیز دارند نه فقط به خاطر ضمانت مالی اش بلکه به خاطر اینکه هر وجودی باید دوام داشته باشد.
غیبت دیگران را نمی نمایند و به همه احترام می گذارند . اعتماد به نفس دارند و دیگران از آنان در امن و امان هستند.