پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید
پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید

ویژگیهای اهل حق

بعضی گفتند اهل حق را باید از اعمالشان شناخت. مثلا انسان های  اهل نیکوکاری هستند ؟  اهل  کردار نیک اهل  گفتار نیک و اهل پندارنیک هستند.؟

  و بعضی گفتند اهل حق را باید از دودمان و نسب هایشان شناخت. مثلا آیا اجدادشان . پدر و مادرشان  دین باور بودند ؟ یا اینکه اجدادشان  لاابالی بودند .

ضرب المثلی است که گویند ما آنها را از ریشه هایشان می شناسیم .یعنی از اجدادشان . یا اینکه ما آنها را از میوه هایشان می شناسیم .یعنی از نسل هایشان .

امروز در سایه علوم جدید تمدنی پیدا شده است که همه این عقاید دگم را اصلاح می کند و میگوید ببین کدام منطقی و عاقلانه است . در دام افراط و تفریط نیفتید.

مثلا فرقه ای در هند هستند و معتقدند باید پسرها تا آخر عمر از اصلاح صورت خود داری کنند (سیک ها ) و در جنوب ایران و عراق مردمی هستند که معتقدند پسرها از دوران بلوغ تا آخر عمر حق تراشیدن سبیل ها را ندارند ( اهل حق )یارسانان .

امروز عقل بشر می گوید در درجه اول زیبایی و بهداشت هر دو رعایت شوند و در صورت لزوم  زیبایی ها باید فدای بهداشت و سلامتی انسان ها باشند. ریش و سیبیل باید کوتاه باشد و اصلاح شود نه مثل داعش نه مثل سیک های هندی و نه سبیل های بلند و زننده -  مثل علی اللاهی ها وطنی.

اما اخلاق انسان های حق مدار:  اول اینکه حق را برای همه قائل باشند زن و مرد  -  بزرگ و کوچک - خودی و غریبه - شهر و روستا - فقیر و ثروتمند -دیکتاتور و زورمدار نباشند.پول مدار نباشند .

دوم اینکه انسان حق مدار همیشه در صحنه حاضر است فقط حرف نمی زند. 

سوم اینکه  اهل  حق  اهل  علم و منطق و  اهل گفتگو و مشاهده و مذاکره اند. 

چهارم اینکه اهل جدیت و اهل رحم و مروت و اهل سخاوت و اهل کار و کوشش اند .

پنجم اینکه اهل آشتی و گذشت هستند. عذر پذیرند . عیب پوش و ستار هستند اهل غیبت نیستند اهل دروغ نیستند.

ششم اینکه اهل وفای به عهد هستند اهل امانت داری هستند.

هفتم اینکه اهل سپاس هستند شاکر نعمت ها و قدر دان زحمت های دیگران  و حقوق والدین و همه اطرافیان هستند.

هشتم اینکه اهل قهر و فرار از مسئولیت ها نیستند.

نهم اینکه اهل بخل و کینه و انتقام نیستند.

دهم اینکه اهل شکست و پیروزی نیستند دلخوش به برد های ظاهری در بازی های این دنیا نیستند.

در یک کلام اهل ظلم  و خود خواهی و حزب خواهی  نیستند و اهل داد و احسان و از خود گذشتگی هستند.

اهل عقل و معنویت هستند.


قدرت مداری یا انسان مداری -نوشته تسویری1958

وقتی به افراد پیرامون خویش توجه می کنیم از کودک تا پیر-مرد و زن تمام توجه و انرژی خویش را برای پاسخ به نیاز های خویش قرار می دهندو چون جهان نظم و حساب و قوانینی دارد تلاش می کنند یا با کسب قدرت و توانایی به مقصد برسند یا اینکه از قدرت دیگران کمک بگیرند.

انجام امور شخصی حتی به آشنایی با امور و مسایل پیرامون نیاز داردبالاتر از مسایل جزیی برای هدف های بزرگ نیز قدرت علم و تکنولوژی وپول نیاز است.

از قدیم انسان ها به دنبال کسی بودند که قدرت بالا دارد و از توانایی های او بهره می بردند.

البته انسان در این مسیر فقط با واقعیت ها مواجه نبود بلکه سوءاستفاده کنندگان و شیادان ادعای قدرت دارند و دیگران را پیرو خویش می کنند و خود بهره می برند.

آقای سیدمرتضی جزایری رحمت الله علیه می گفت ببینم اگر شما کسی را ببینید که کار عجیبی می کند حاضرید دنباله رو او شوید یا هر چه گفت بپذیرید؟

مثلا یک نفر روی آب راه رود هر چه بگوید شما قبول می کنید یا اینکه معیار شما عقل و منطق است .

او با معجزه کاملا مخالف بود و تفسیری خاص از معجزات داشت مثلا می گفت اگر کسی عصا بیندازد و عصا تبدیل به مار و اژدها شود قادر است هر کاری انجام دهد ؟

پیامبران می خواستند قدرت انسان را به او بفهمانند نه اینکه خودشان برای دیگران کاری کنند .

ما انسانها باید بدانیم روابط صحیح و انسانی چیست و رحم و مروت چیست گذشت چیست عیب پوشی چیست عذر پذیری چیست همت چیست تربیت چیست.

اگر ما ندانیم چگونه باید رفتار کنیم چگونه خود خواه نباشیم و حقوق همه چیز و همه کس را رعایت کنیم قدرت صرف شاید ما را از هدف هایمان دور کند.

عشق و محبت با دیگران و دوری از عداوت و ستم به دیگران مهمترین اهدافی است که در مسیر آنان انسان تربیت و شکوفا می شود.

البته در مسیر زندگی ما خواهیم یافت که اصل صفات خوب در فطرت ما است و عدم پذیرش ظلم و صفات بد نیز در فطرت مااست.


گذشت هم تاکتیک هم استرتژی

در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب.

یا که در بیشه دور، سیره‌یی پر می‌شوید.

یا در آبادی، کوزه‌یی پر می‌گردد.

آب را گل نکنیم:

شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.

دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.

زن زیبایی آمد لب رود،

آب را گل نکنیم:

روی زیبا دو برابر شده است.

چه گوارا این آب!

چه زلال این رود!

مردم بالادست، چه صفایی دارند!

چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!

من ندیدم دهشان،

بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست.

ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام.

بی‌گمان در ده بالادست، چینه‌ها کوتاه است.

مردمش می‌دانند، که شقایق چه گلی است.

بی‌گمان آن‌جا آبی، آبی است.

غنچه‌یی می‌شکفد، اهل ده باخبرند.

چه دهی باید باشد!

کوچه باغش پر موسیقی باد!

مردمان سر رود، آب را می‌فهمند.

گل نکردندش، ما نیز

آب را گل نکنیم.

منبع: وب‌گاه سهراب سپهری