پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید
پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید

نکته مهم در بینش انسان نوشته تسویری1337

آقای سید مرتضی جزایری می گوید:

تصوری که حس به ما می دهد این است که بزرگ ها از ریز ها تشکیل شده اند. این در صورتی است که مستقل از ذهن شما بودنی ها باشند.ولی اگر مستقل از ذهن شما هیچ بودنی نخواهد بود .درست قضیه عکس می شود. که  همه ریزها از درشت ها ساخته می شوند.

وان من شی الا عندنا خزائنه وما ننزلها الا بقدر معلوم - این تنزل مثل تنزل انسان است در عالم فرقی ندارد.این تنها در مقام فعل نیست .وقتی شما کم کم بیائید در درون این تعین آفرین که انسان است .که بدون آن هیچ چیز قابل فرض نیست .بیرون از خواستگاه های ناشی از باور تن اش - وقتی دقت کنید.

 این یک تجلی صفت است.- امکان ندارد تصور خلاف اینکه - همیشه  یک فرض محدودی پشت اش یک فرض نامحدود ایستاده است . آدم خیال می کند خودش دارد رحم می کند نه ! حضرت رحیم است که دارد رحم می کند.آدم خیال می کند که خودش دارد کرم می کند نه !حضرت کریم است دارد کرم می  کند. و براساس این بحث وقتی حق متجلی میشودبر خودش . در مراتب ظاهر می شود.پس در یک مرتبه تمام دارد تجلی می کند. یک جا صورت تمام تجلی می کند یک جا چشم تمام تجلی می کند .

 

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم

که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم

در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند

آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم

من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست

که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم

دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید

گوهری دارم و صاحب نظری می‌جویم

گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است

مکنم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم

خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است

می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم

حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی

گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم.




 ساختار های این عالم همیشه طوری بوده است که بزرگ تحویل ( در درک جزءاش ) به کوچک می شود .دریا از رودخانه ها تشکیل می شود  -رودها از جوی ها - جوی ها از چشمه سار ها - و آنها ترکیبی از قطرات آب هستند. .... که همه حالا دریا شدند .

ولی دقیقا در باطن عکس آن است .به این معنی که اگر ذره ای در کسی خوبی هست آن گوشه ای است از خوب مطلق.

آدم اگر خوب هست حتما تسلیم خوبتر است.

من اشتباهی زید را جای عمرو گرفتم -اگر من به زید بدهکار بودم به عمرو پرداختم  . من در امانتداری ام خللی  وارد نشده است.

سنگ ترازو را به اشتباه دوکیلو را به جای سه کیلو گذاشتم .من خیانت نکردم مطفف نیستم کم فروشی نکرده ا م .

 

تعین تصویری عالم با انسان نوشته تسویری1958

از سالها قبل توجه من به مساله چگونگی شناخت معطوف بود.

 ذهن و خیال چنان مرا مجذوب کرد که وبلاگی با چنین نام  ایجاد کردم.

دومین چیزی که مرا به جستجوی اهمیت شناخت وادار کرد قدرت تصویر سازی ذهن انسان بود .

سومین نکته این است که قدرت تصویر سازی در انسان ارادی است . ذهن او می تواند در هر زمان و مکان هرتصویر واقعی که امکان وجود دارد و حتی تصاویر غیر واقعی که امکان وجود ندارند ترسیم کند.

نکته ای که باید بدانیم این است که در عالم واقع و عالم مادی همه چیز در هم پیوسته اند و فرض وجود چیزی مستقل از وجود چیز های دیگر نیست .

مثلا در عالم واقع درخت بدون ساقه نیست .درخت بدون شاخه نیست.شاخه بدون برگ نیست.اما انسان بوسیله قدرت دیگر ذهن که به آن تقطیع ذهنی گویند می تواند درخت بدون ساقه تصور کند شاخه بدون برگ تصور کند.درختی تصور کند که حرکت می کند درختی تصور کند که هم پرتقال بدهد هم کیوی و هم انار وهم سیب بدهد ولی در عالم واقع چنان درختی نیست .

شما در عالم واقع نمی توانید سر بدون گردن داشته باشید . دست بدون انگشت داشته باشید .

حتی شما نمی توانید اتوموبیلی داشته باشید بدون چرخ بدون فرمان بدون گاز بدون سوخت بدون صندلی............یعنی همه چیز در عالم واقع یک مجموعه هستند تفکیک ناپذیر و کارکرد سیستمی دارند.

شما می توانید خودتان به بسیار وجودهای مادی توجه کنید که با کوچکترین نقصی از کار می افتند.

اجزاء یک اتوموبیل وجود خارجی دارند ولی برای کارکرد حتما باید تجمیع شوند.

اگر بچه ای شیری برای اولین بار به مهمانی بزرگی رود او می بیند پارچه سفیدی پهن کردند و در آن ظروفی ( بشقاب . کاسه . قاشق وچنگال و..........................) قرار دادند و بسیار اطعمه و اشربه آوردند چون او مهمانی و پذیرایی و غذا خوردن را هنوز تجربه نکرده و نمی داندخوردن چیست.

 برایش همه این اشیاء نامفهوم هستند زمانی که بزرگ شد و مفاهیم مهمانی و پذیرایی و تغذیه را فهمید تمام نام های غذا ها و اشیا مرتبط برایش معنی دار می شود.

مثال دیگر امور آموزشی است کودکی که هنوز مدرسه را تجربه نکرده است از مفاهیم مدیرآموزشی ناظم و معلم و هم کلاسی و تخته گچ و نیمکت و کتاب و دفتر و مداد و پاکن و ..........................................................بی خبراست و درک صحیحی ندارد .وقتی یادگیری و آموزش را فهمید تمام اجزاء دیگر سیستم برای او با معنی میشوند.

ما غیر از وجود های مادی به وجودی توجه داریم به نام وجودهای تصوری و وجود مفهومی یعنی یک سری مفاهیم در کنار هم تشکیل وجودی می دهند.

به این مثال توجه کنید .اگر ما مفهوم ریاضی را ندانیم مفاهیم   شمارش . عدد . زوج . طاق . جمع . تفریق . ضرب . تقسیم .خط.زاویه . دایره . مرکز .محیط. کم . زیاد . کسر . اعشار .قضیه ...........................................برای ما بی معنی هستند

اگر دقت کرده باشید وجود های مادی چنانچه هزار میلیارد باشند مفاهیم تصوری میلیارد میلیارد خواهند بود.

مثلا ما یک شخص را در نظر می گیریم .نامش علی است نام های دیگر او -  پدر است عمو است دایی است انسان است ایرانی است سفید پوست است مسلمان است تحصیلکرده است مرد است فقیر است مریض است کچل است کارمنداست ثروتمندو خوش اخلاق است  ...................................................................................................................................................پس هر مفهوم وابسته به هزاران مفهوم دیگر است .

وقتی می گوییم تعین تصویری عالم با انسان است .

یعنی هر چیز در عالم وجود دارد با ربط به انسان معنی دارد  و ذات مستقلی ندارد.

به حواس انسان توجه کنید چشم ما دامنه دیدی دارد که جهان براساس آن ساخته شده است یعنی خدا این عالم را برای انسان ساخته است. وقتی می گوید بر روی زمین خلیفه قرار می دهم یعنی تمام شرایط جهان براساس ذهن و حواس این موجو د است.ارتعاشات صوتی معمول برای انسان است . سرما و گرمای متعادل برای انسان است .وزن وسنگینی متعادل انسان است و .............................................................................................................................. یعنی تعین وجودی و تصویری عالم با انسان است. دین هم برای انسان است . اخلاق هم مطابق فطرت انسان است .........................................





پله های عرش خدا نوشته عباس تسویری 1337

از پله های عرش اگر بالا روی قدسیان بینی که شعر حافظ از بر می کنند(شهریار)

درمقاله گذشته که در باره ملئکه سخن گفتم  https://abbastassviri.blogsky.com/1401/08/16/post


 یادآور شدم دکتر کریم رستگار درباره هفت آسمان و کرسی السموات و عرش خدا  

 مطالب تحقیقی و جالب بر اساس علوم تجربی و قرآن کریم ارائه کردند که بسیار جالب و شنیدنی است.

ایشان برای پله های عرش نیز مطالبی گفتند که با مقایسه مطلب سید مرتضی جزایری نظر خودم را می نویسم.

سید مرتضی جزایری می گوید:

تعینات بینهایت ( حضرت حق ) در مقام فعل با انسان است.

تعین تصویری عالم با انسان است.تعینات تصویری قائم با انسان است.

تمام تعینات تصویری - جزءبیننده -( اتحاد عالم و معلوم )

خداوند بوسیله انسان جهان را می بیند ( عارف می شود)

حدیث قدسی می فرماید : کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف فخلقتُ الخلق لکَی اُعرف

خداوند خواست خودش را ببیند پس با خلقت عارف شد.

فعل خلقت خداوند با خلقت انسان کامل تکمیل شد.

خلاصه علامه جزایری نظر دارد که عرش انسان است.رسول الله است


اما دکتر رستگار معتقد است که عرش مطلق حیات است .

پله های عرش هم مراحل تکامل حیات می باشند.تعداد پله های عرش چهار پله است.


در پله چهارم با دمیدن روح در هستی انسان تمام خلق می شود.

به نظر من اگر عرش را روح الله بدانیم و «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» نظر هر دو یکی می شود.


در سوره سجده الَّذِى أَحْسَنَ کلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ خَلَقَهُ  وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِینٍ(7)

ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِینٍ(8)

ثُمَّ سَوَّئهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ  وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَرَ وَ الْأَفِْدَةَ  قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ(9)


در ترجمه آیه نهم سوره سجده توجه شود پس از این که ( ونفخ فیه من روحه)انجام شد

 یعنی در انسان حیات دار روح الله دمیده شد انسان از منشا روح دارای صفات سمع و بصر و افئده ی ویژه شد.

انسان وقتی حیوان بود چشم و گوش داشت ولی توان چشم و گوشش بی نهایت نبود پس از دمیده شدن روح قدرت بینندگی بینهایت را دارا شد. قدرت تصویرسازی شد .

به این مطلب علامه جزایری تاکید زیاد دارد یعنی تعین تصویری عالم را با انسان می داند.

خلاصه مباحث فوق بسیار جدید و مبتکرانه است وکسانی که علاقه دارند از منابع دست اول استفاده کنند.


به کانال تلگرامی سید مرتضی جزایری وعلامه جزایری مراجعه کنند.

نوشته های دکتر کریم رستگار-روح و...حیات  در دسترس نیست . 

ولی ایشان نوار ویدئویی دارند با نام  (روح ) و (آخرت) شاید در دانشگاه شیراز یافت شود.







نکات تربیتی .نوشته :عباس تسویری 1337-1958

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست /درباغ لاله روید و در شوره زار خس

باران که بهترین نعمت خداست و طبع اصیل و ناب دارد چون برای ما عامل بیرونی است در زمین باغ لاله و زیبایی می روید و در زمین شوره زار خار می روید.


تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است . سعدی علیه الرحمه.

اگر ما کسی را کمک کنیم محبت کنیم حتی مثل فرزندمان تربیت کنیم .با فضایل اخلاقی در گیر کنیم معلوم نیست او انسان فاضلی شود معلوم نیست انسان با محبتی شود.

چون او یک فرد مستقل است شاید از ما پذیرش نداشته باشد . سعدی  می گوید همانطور که شی گرد مثلا گردو  - بر روی مکان کروی و شیب دار -سر می خورد و استقرار نمی یابد اگر کسی قابلیت نداشته باشد هیچکس نمی تواند بر او اثری داشته باشد.چون تربیت کننده عامل خارجی و بیرونی است درذات او اثر ندارد.

ضرب المثلی است که میگوید : یک شمع روشن می تواند هزا شمع دیگر را روشن کند .ولی اشیاء دیگر را شاید نتواند اثر گذارد.

البته در تربیت باید دانست که مربی نباید هدف و غرض و خواسته و پاداش بجوید .

پیامبران برای تربیت انسان ها آمدند ولی پاداش و اجری نخواستند.

به آشپز که برای تهیه غذا زحمت می کشد و بسیار در پخت غذا مراقبت می کند مربی نمی گویند چون او برای کارش  مزد می خواهد.

حتی به باغبان که در باغ  گلکاری می کند و پرورش گیاه دارد مربی نمی گویند.چون برای مزد کار می کند.

ولی به پدر و مادر مربی می گویند چون آنها از پرورش کودکشان خواسته دنیایی ندارند .چون او را دوست دارند به او محبت دارند از جان خویش کمک می کنند.


چند نوع قانون داریم؟ نوشته عباس تسویری 1958

قانون ارشمیدس - شناوری اجسام درمایعات -

قانون لاوازیه  - قانون بقاء جرم -

 عدم موجود گردد این محال است/وجود ازروی هستی لا یزال است.

قانون پاسکال-

قانون فیثاغورث -

چند نوع قانون داریم - قانون فیزیکی - قانون شیمیایی - قانون ریاضی  -

  قانون زمین شناسی - قانون زیست شناسی -قوانین اکولوژی -حساب استدلالی

قانون جامعه شناسی - قانون مدنی - قوانین منطق و فلسفه -  قوانین حقوقی -

 قوانین جزایی -

در ادیان خصوصا - اسلام -در باره قوانین دین  - فقها گویند:

 قوانین فقهی  - جامع هستند و فقها به همین خاطر برای خویش ولایت قائل اند .

اما علامه سید مرتضی جزایری ضمن رد ادعای فقها  - میگوید  قوانین استخراجی فقها مانند قوانین حکومت ها که از طریق پارلمان تصویب می شوند قوانینی بیرونی هستند وبه همین خاطر موقتی و کم اعتبارند . در صورتیکه قوانین درونی  که منشاء وجودی اشان درون هستی انسان است ثابت تر و معتبرترند.

قوانین ریاضی هرگز به زمان و مکان وابسته نیستند. مثلا حاصلضرب عدد 2در 2 میشود چهار در همه زمانها و در همه مکان ها.

مثلا انسان در روی زمین سلامت است اما اگر از ارتفاع سقوط کند و در دره ای عمیق افتد به مرگ مبتلا میشود . انسان اگر در آب داغ بیفتد بریان شده و می میرد .

اگر سیانور بخورد می میرد . اگر در فشارو دمای محیطی  بالا باشد و................................

پس سلامتی ما تابع پیروی از اصول صحیح زندگی است . این قوانین از درون ما نشات می گیرد .

 مثلا در ذائقه ما شیرینی  مطلوب است و قند ماده حیاتی است . در لامسه ما گرمای شدید و سرمای شدید تحمل ناپذیر است و دمای متوسط مفید حیات ماست .

مانند قوانین وجودی   تن  ما در ارتباط های اجتماعی نیز قوانینی است که نابود کننده اعتبار اجتماعی و حیات اجتماعی ماست مثل دروغ گفتن وغیبت کردن گرانفروشی  و دشمنی کردن .این غلط بودن درون ناشی از فرمان هیچ شخص بیرونی نیست آن براساس عقبه نامطلوب  تجربی آن است.

دین واقعی همین قوانین حاکم بر جسم و جان ما است . نه اینکه فتوی فلان فقیه و شخص (فرعون )و حاکم وحکومت بیرونی.

در قرآن خداوند به پیامبر میفرماید تو فقط مذکر هستی یعنی قانون ها در وجود انسان ها موجود است و تو هشدار دهنده و غفلت زدایی می کنی و به همین دلیل اجبار کننده نباید باشی .

در قرآن کسی که دروغ گو است کافر است نه کسی  که خدا ناباور است .کسی که گرانفروشی کند بیرحمی کند کافر است . شیطان خدا باور است حتی قیامت را هم می شناسد به خاطر عمل دشمنی با انسان کافر است .

به خاطر تکبر کافر است . به خاطر دلالت های غلط و وعده های دروغ کافر است .

هل ادلکم شجره الخلد و ملک لا یبلی.

ان الشیطان یعدکم بالفقر و یامرکم بالفحشا ء و السوء.

دین واقعی قوانین درونی و فطری انسان است .

 فاقم وجهک لالدین حنیفا < فطرت الله التی فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق الله . ذالک الدین القیم. ولکن اکثرالناس لا یعلمون .سورهروم30/30

پس روی کن به فطرت خویش که دین خدا در فطرت انسان است . دین همان وجدان است.

پس قوانین مصوب فقها چه استخراج فردی باشد چه در مجمع فقها در (الازهر مصر) و ..............قوانین بیرونی هستند و قوانین فطری قوانین درونی هستند و هر انسان سالم آن قوانین را خود دارد و خود کشف می نماید .

انسان ها موظف اند تا خود را بشناسندو قوانینی که از ساختار وجودی اشان هست پیروی کنند .



عالم درون چیست ؟ نوشته عباس تسویری 1958

از دوران دبیرستان در باره عالم درون و عالم بیرون در پیش خودم سوال داشتم .

تا اینکه در ( مرحله اول ) روزی این شعر مولانا را خواندم :

ما درون را بنگریم و حال را                    نی برون را بنگریم   و  قال را

حالات روانی      ما      مانند   غم   .  شادی  .  تعجب  .  هشیاری  .  عصیان  .  پذیرش  .نفرت   .  تسلیم  . غرور  . حسادت .  تواضع  .  خشم  .  ترس . در درون ما هستند شاید جلوه های بیرونی نیز داشته باشند . در مورد عالم بیرون نیز منظور آن چیزی که ابراز می شود یا گفته می شود .

مولوی میگوید اگر کسی بگوید ترا دوست دارم . فقط به گفته او توجه ندارم بلکه رفتار های دیگرش را نیز می بینم و جویا می شوم.

من شعر فوق را به دو جور دیگر در نظر گرفتم .

گه درون را بنگریم و حال را / گه برون را بنگریم و  قال را

هم درون را بنگریم و حال را / هم برون را بنگریم و قال را

در (مرحله دوم ) جایی خواندم :

ویژگی های ظاهری شخص  - مثل نام   .  نام خانوادگی

شهر تولد . سال تولد . عکس  .  تحصیلات  .  پدر و مادر . ثروت  . ماشین .   زبان  .شکل و  صفات ظاهری . بیرونی.

ویژگیهای باطنی  . مثل . خوش اخلاقی - چرب زبانی - فریبکاری .  تظاهر .  استعداد - ظرفیت  -  توجه -    ترس ها . نفرت ها . صفات درونی است .

در مرحله سوم  جایی خواندم :

قوانین یک جامعه چون  تصویب مجلس و پارلمان  است و ملاحظات اجتماعی دارد . در واقع  از لحاظ انسان  قانون یک اجبار بیرونی است  . مثلا ممنوعیت تردد اتوموبیل در مقابل چراغ قرمز  یک قرارداد اجتماعی و بیرونی است .

اما قوانینی که بر وجود ما  خصوصا تن ما حاکم است  قوانینی  درونی است .  ما به اقتضای تن خویش نباید از بلندی سقوط کنیم  . نباید در دریا بیفتیم  - لطافت نسیم بر

لامسه - آفتاب داغ برپوست -  تیزی سرما  -   بوی خوش - بوی بد  -  مزه ترش و شیرین و تلخ   - تصاویر و مناظر زیبا  و چشم نواز  - و موسیقی  -





خدای سید مرتضی جزایری - نوشته تسویری 1958

رابطه ها دوگونه اند رابطه های موثر در ذات وساختارها ( استراکچر)  و رابطه های موثر بررفتار دیگران ( فونکسیون )

مرحوم استاد سید مرتضی جزایری  گفت : گاهی خداوند غفارفقط  بدی های ما را - گناهان و رفتارهای منفی  ما را می بخشد . و گاهی طوری ما را  می بخشد و متحول می کند که ما نیز اهل گذشت و بخشنده رفتاربد دیگران میشویم.

عبارت بالا توضیحاتی لازم دارد اول اینکه گاهی ما شاد هستیم  و می خندیم ولی گاهی ما هم می خندیم هم دیگران راشاد کرده و می خندانیم.

گاهی ما می رویم ولی گاهی هم میرویم هم می رانیم.گاهی اطعمه و اشربه می خوریم  ولی گاهی هم می خوریم هم می خورانیم.گاهی از درد می سوزیم ولی هم زمان دیگران را می سو زانیم. گاهی انسانی فقط خود می فهمد اما انسان دیگری می فهمد و به دیگران  می فهماند .گاهی آدم ها خود غرق می شوند ولی بعضی هم غرق معنی می شوند هم دیگران را غرق معنی می کنند.گاهی  عاشق  و خراب می شویم اما زمانی هم خراب می شویم هم دیگران را عاشق و خراب می کنیم.گاهی فقط می گرییم ولی گاهی هم می گرییم وهم  می گریانیم . گاهی تابش می کنیم ومی تابیم و گاهی دیگران را به تابش رسانده و می تابا نیم .گاهی در عمل خوب و عمل صالح پاک می شویم و هم زمان دیگران را پاک می کنیم .و........................

 خدای مهربان هم انسان را به احسن وجه  خلق کرد و هم او را خالق کرد. به او قدرت خلاقیت بخشید و به نیروی ابتکار و نو آوری داد .

هم به او مهربانی کرد هم به او مهربانی  کردن آموخت . هم به او علم آموخت هم اورا معلم دیگران  قرار داد.   به عنوان نمونه خلقت مادرکه فداکار و مهربان است  و محبت بی دریغ ورزیدن و فداکاری به او داد . خلقت پدروقدرت مسئولیت و حمایت از خانواده  داد  و خلقت نوزاد و ضعف و بیچارگی اش  وابسته  به آنان و همه وابسته به یکدیگراز لطف خویش  به آنان بخشید

 و این معجزه ربوبیت و رب العالمین بودن است .

البته ما در اطرافمان اشخاصی می بینیم که فقط می خندند ولی تلاشی برای شادی دیگران ندارند .شاید چیزهایی بفهمند اما عاجزند که به دیگران بفهمانند.


اشخاصی می بینیم ثروت اندوخته کنند و به دیگران فخر فروشی کنند  و آنان را استخدام و استثمار کنند.آنان تلاش می کنند به هدف های خویش برسند ولی مانع رسیدن دیگران به موفقیت میشوند .خودشان فعال هستند ولی دیگران را درمسیر سلطه خویش فعال می دارند.مکر و تبلیغات شبانه روزی دارند تا از رشد و  استقلال دیگران جلوگیری کنند .و ....................................

سید مرتضی جزایری می گفت کسانی که بهترین اخلا ق را دارند  همه خوبی ها را دارند مثلا رحم دارند  تواضع دارند عذر پذیرند  عیب پوش دیگران هستند سخاوت دارند  و.............................همه این صفات را  از دیدن این صفت در دیگران تاثیر پذیرفته اند( از نیکان  از امامان ) و دراین صفات در خویش یافته اند

 ویا در فاز منفی اشخاصی که  تکبر دارند و  خسیس اند و یا  حسادت دارند و  یا اشخاصی  که حریص اند( یمنعون الماعون ) و    قدرت طلب اند بدون مسئولیت اند و کمک به دیگران نمی کنند . با افراداجتماع  مانند ابزار برخورد می کنند .وآنان را برای اهداف خویش بکار می برند .آنان نیز این صفات را در دیگران دیدند (  طاغوت ها -مترف ها -مسرف ها - مفسدها ) و این صفات منفی در خویش یافتند . همه تجلی صفات خدا و افعال خدا  را دارند.صفات بینهایت مثبت صفات جمال است و صفات بینهایت منفی  ( انتقام  - عذاب -مکر -  ناسپاسی  - یاس  -خشم  و سخط -سلطه گری -تکبر -خود محوری ) شیطانی است  و  توازن صفات جمال صفات جلال اند.

هرکس یا در اینطرف است مثبت  و جمالش عشق است و محبت اش پایدار ..... صفات الهی دارد و آنکس که در آن طرف است  منفی و عداوت دارد و نیرنگ کار است  و فریبکاری و خواری بخشی  ................ صفات شیطانی دارد.

خداوند  صفات ذات و صفات افعال را جمیعا  بصورت بینهایت دارد وقتی عالم را خلق کرد و انسان را و فطرتش را آفرید .درجاتی از صفات خویش را در آنان تجلی داد موجوداتی خلق کرد که توانستند صفات او  را بصورت کامل دریافت کنند پیامبر اسلام انسان کامل بود و امیرالمومنین نیز بسیار از صفات الهی را دارد .

جالب این است و نکته قابل توجه این است پیامبر حنیف بود و به ابراهیم و ...... نظر داشت  که پیامبر هم دریافت صفات کرد و متجلی شد هم قدرت داشت بتابد تا به دیگران این صفات را بدهد  مثلا حمزه سید الشهدا و  امیرلمومنین از کودکی تحت تاثیر صفات پیامبر قرار داشت و انسان کامل شد.  و حضرت  خدیجه و فاطمه زهرا و دیگر امامان  نیز تحت پرتو صفات  جمال و کمال پدران خویش بودند.

و آنان نیز درجاتی از کمال و جمال  پدران خویش داشتند و شیعیان آنان نیز چون ابوالفضل العباس - زینب کبری - بودند مثل  ابوذرغفاری -  میثم تمار -کمیل -همام - سلمان فارسی - حبیب ابن مظاهر  و...............................................................................................................................................................

امروز در تمام دنیا مردم عالم  تحت تاثیر خوبان هر قوم از مردان  و زنان بی نام و نشان  و از پیامبران  چون ابراهیم  خلیل الله   -  نوح نبی الله   -  موسی  کلیم الله  و   عیسی   روح الله صفات نیک منتشر شده است  وهمه ما دارای آن صفت هستیم .

مهم این است که بتوانیم تاثیر گذار باشیم و هم تابش کنیم هم بتابانیم 

هم پاک باشیم هم پاک کنیم  - هم بفهمیم  و هم بفهمانیم - هم عالم باشیم  و هم معلم باشیم

خلاصه انتقال صفات به اذن  الله است مثلا عیسی روح الله  حیاتبخش بود و شفا دهنده و پیامبر ما حبیب الله بود و پایه گذار محبت و لطف در آیین اسلام




ادراک چیست؟

ما در قرآن سه کلمه داریم 1- علم الیقین 2- عین الیقین 3- حق الیقین

وقتی انسان شناختی صحیح دارد و  شناسایی خویش را تصدیق می کند به مقام علم الیقین می رسد.

وقتی انسان بازیگر صحنه ای هست یعنی جزئی از روابط می باشد و ناظری است که به مراتب توجه دارد او به مقام عین الیقین می رسد.

وقتی انسان شناختش عمیق و وسیع است و همراه با  احساسات و عواطف است به مقام حق الیقین می رسد.

مثلی است میگویند پروانه وقتی دنبال شمع و گرمی است دچار علم الیقین است . وقتی دور شمع میگردد دچار عین الیقین است .وقتی زمان زیادی از عشق شمع و گرمایش بهره می برد وشاید جان خویش را به خطر اندازد به مقام حق الیقین می رسد.

یک مثال دیگر وقتی از درد در کتاب ها یا رمان هادر داستان ها صحبت میشودوصف است  علم الیقین است وقتی صاحب درد میشوی مثلا خودت دچار آپارتاید و رنگین پوستی یا مورد ستم قرار گرفتی  در مقام  عین الیقین است . وقتی کودک بدنیا می آید مادر در مقام حق الیقین است . مادران و پزشکانی که خانم هستند و مادر هستند حس مادر دارند ولی یک پزشک مرد نمی تواند حس کسی را که کودک بدنیا آورده است را درک کند.

یک دختر هم بالقوه میتواند مادری را حس کند ولی یک پسر فقط حامل بالقوه حس پدری است .

کودک نمی تواند حس جوان بالغ را داشته باشد . مجرد نمی تواند حس متاهل را داشته باشد .عاشق حس عشق دارد 

و یتیم حسی یتیمی دارد یا به عبارتی درک یتیمی دارد .

آشپز درک آشپزی دارد راننده درک رانندگی دارد غنی حس بی نیازی دارد مسکین حس گرسنگی دارد عزیز از دست داده حسی دارد که دیگران ندارند. فقط  انسان  مسوول حس مسئولیت دارد.فوتبالیست حس فوتبال دارد .

پدری دچار سر درد بود و بچه ها خیلی صدا و شلوغ کاری داشتند به آنها می گفت ساکت باشید سرم درد می کند ولی بچه ها چون تجربه درد سر نداشتند نمی فهمیدند او چه می گفت چون درد یک مفهوم کلی و بسیار عام دارد هر دردی را نمی توان جای درد های دیگر گزارد.


خلاصه در خطبه امیرالمومنین که وصف متقین را می نماید می گوید آنان چنان قرآن می خوانند که وقتی به آیات عذاب می رسند واقعا خویش را در عذاب می بینند و وقتی به آیات بهشت می رسند خویش را غرق نعمت های الهی می بینند. منظور این است که متقین دانش درک را دارند فقط کسب خبر نکردند بلکه در وجودشان علم نفوذ کرده است .



توجه های خویش

توجه :   به توجه های خویش    .      توجه به سلامتی جسم و روان  . به خواب و خوراک . به آب و پوشاک .به حفظ سلامتی و حفظ هدفداری .توجه به مسکین و یتیم  .به حق و حقوق .به صبر در رسیدن به هدفها .توجه به نزدیکان و دوستان . به مادر و پدر . به همسر و فرزند .به برادر و خواهر . به کار به تفریح . به طاعت پروردگار به دعا . به علم و به معرفت  .( وقتی شناسایی و شناخت عمیق شود همراه ادراک است وآن حصول معرفت است پیدایش حضور  . گنج  حضور در محضر خدا محضر حق )

توجه به آرامش های درونی  و آسایش های بیرونی . توجه به خدای رحمن و رحیم .توجه به اینکه ما ذره ای بیش نیستیم اما با خلقتی عظیم  (فتبارک الله احسن الخالقین ) توجه کنیم به اندازه به حساب  به عشق به احساس .به بی حساب بخشیدن . عفو کردن .و توقع نداشتن از دیگران .توجه کنیم به ادب در همه حال و همه کار .به تقوی و خویشتنداری . به شرف به انسانیت . از جو و  گریزان شدن جوسازی نکردن .احترام به خواسته دیگران .خویش بودن و خویش ماندن .هدفداری و تعالی . کسب علم و بینش . بزرگداشت استاد و معلم .توجه به پیشگام . احترام به همه . احترام به اشیاء حتی . احترام به عالم .

توجه به ساحت نظر و عقل نظری . احترام به ساحت وجود و به عقل عملی . احترام به زندگی . به حیات همه حتی مورچه . به هوا به زیست بوم . حمایت از پاکی  پاکیزگی و دوری از آلودگی و گناه . به شرف به آزادگی . به آزادی و مدارا . به میهن به آبادی  . احترام و عشق به انسان ها به همه زن مرد کوچک و بزرگ . به درون و بیرون - به حس و احساس .به اولاد آدم . به فرهیختگان و به پیامبران



به ایثارگران و کسانی که دیگران را بر خویش ترجیح دهند.به شهدای علم و آزادی . شهدای عدالت و زیبایی .




داستان تقسیم شترها

روزی مردی به قاضی مراجعه کرد گفت پدرم قبل از مرگ به من وصیت کرد شترهایی که داریم نزد قاضی ببرید ونصف آنان برای پسر اول بدهید ثلث آنان را به پسر دوم دهید ویک نهم برای فرزند آخرتعیین می کنم اما چون تعداد شتر ها فرد است تصور ما از نصف و ثلث و... غیر قابل تقسیم است .

قاضی گفت از آن مرحوم چند شتر باقی مانده است گفتند هفده شتر - او کمی فکر کرد و گفت راه حل آن است که من شتری به شما قرض می دهم - پس از تقسیم مال الارث از شما تحویل خواهم گرفت . همه در جلسه ای حاضر شدند و قاضی  هفده شتر را تحویل گرفت و با یک شتر خود هیجده شتر آماده تقسیم شد .یعنی عدد شترها زوج گشت . او گفت من نصف شترها را به نفر اول می دهم و نفر اول باخیال راحت میتواند شتر ها یش را که نه نفر است ببرد و به نفر دوم ثلث شتر ها را داد او هم تحویل گرفت و رفت .یک نهم هیجده شتر نیز می شود دو نفر شتر- که تحویل نفر سوم شد- همه در کمال تعجب دیدند که از هیجده شتر یک شتر باقی ماند آن شتر را هم گفت مال من که در ابتدای تقسیم به این ها قرض دادم.

نه شتر + شش  شتر+ دو شتر  =  هفده شتر

در زندگی به مشگلات  گوناگون برخورد می کنیم که باید با ابتکار و خلاقیت در حل مسائل کوشا شویم .

در مسائل انسانی و امور حقوقی این قاضی به صورت فوق ابتکار داشت .

ما حتی در مسائل زیستی و حل مشکلات طبیعی نیز به ابتکاراتی رسیدیم از جمله اختراع ابزار و کنترل انرژی و مهار آتش.

مثلا اگر آب در آتش ریخته شود آتش خاموش می شود ولی اگر آب را در ظرفی قرار دهیم که تماس غیرمستقیم با گرما بگیرد گرما در آب نفوذ کرده و آبگرم حاصل میشود.

پس اصل شناسایی نیاز ها همراه با ابتکارات و حل مسائل  با ابزار و تاکتیک های عملی است.

البته توجه شود ابزار نرم از ابزار سخت بایستی تفکیک شود. 

در مسائل انسانی بایستی تدبیر کرد و از روش های تجربی یاری جست.در نظام آموزشی قدیم حساب استدلالی بود که پر از مسئل فوق بود.