پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید
پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید

زیبایی بهتر است یا تمیزی و پاکی

گویند مردم فرانسه تا صد سال پیش حمام نداشتند و چون زیاد بو عرق می گرفتند از عطر ها استفاده می کردند به همین خاطر یکی از تولید کنندگان معروف عطر فرانسه است . 

از بچگی زیاد از آرایش خانم ها خوشم نمی آمد مخصوصا کسانی که غلیظ آرایش می کردند .

از هنر معماری بیشتر خوشم می آید از فیلم های مستند بیشتر راضی ام تا فیلم های پر ما جرا و  فیلم های مهندسی بیشتر می بینم تا فیلم های هندی .

فیلم های با موضوعات معنوی و انسانی چون فطرت را شکوفا می کند بهتر می پسندم تا فیلم هایی که به قدرت مداری تشویق می کنند.

در آخر به نظر من پاکی و پاکیزگی بالاتر است از زیبایی و جمال . از تشریفات نیز دوری می کنم.

خلقت خدا - کارکرد نظام عالم

بسم الله الرحمن الرحیم

ان فی خلق السموات والارض واختلاف الیل و النهار لایات لاولی الباب3/190

در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز آیاتی است

الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم

یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار3/191

ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان امنوا بربکم فامنا........

ربنا و اتنا ما وعدتنا علی رسلک ..........

نظام خلقت خورشید و هفت آسمان و زمین و گردش زمین به دور خورشیدو گردش زمین به دور خویش باعث پدید آمدن شب و روز می شود.

علاوه بر خلقت زمین و خورشید تنظیم گردش و حرکت وضعی آنان سبب  پیدایش روز و شب و پیدایش حیات و دوام وتکامل حیات است


عرش خدا نظام حیات  است

عرش خدا قلب مومن است و درک خدا و ربوبیت او مخصوص انسان است.

و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملئکه فقال انبئونی باسماءهولاءان کنتم صادقین

ملائکه گفتند سبحانک لا غلم لنا الا ما علمتنا

مفهومش این است که آدم علم یادگیری را فرا گرفته است





درباره خدا فکر کنیم نوشته عباس تسویری1958

برای اینکه جایگاه خدا را بدانیم لازم است بدانیم چند نوع وجود داریم:

وجودزمانی : مثل ساعت -دقیقه - ثانیه -شب- روز -سحر - صبح - عصر -غروب -هفته -ماه - سال -بهار -تابستان- پاییز - زمستان -الان -فردا - دیروز - دیشب ....................

وجود مکانی:  مثل خانه - پله -بام -کوچه - خیابان - اتوبان -شهر -روستا -ارتفاع - دره -دشت - کوه -دریا - اقیانوس -آسمان - کهکشان -ظرف .................

وجود ذهنی : در درون انسان سپهری آینه گون هست که انعکاس همه اشیاء بیرونی و انعکاس همه حالات درونی را شامل میشود.

آب ذهنی - آتش ذهنی -ویژگی آتش را دارد ولی تخریب آتش را ندارد -افراد ذهنی -در ذهن آثار واقعی خویش را ندارند .آثار میلی ما را دارند.

وجود مادی : هر جسمی که دارای طول عرض ارتفاع است دارای ملاط است جنس دارد چوب  - عناصرفلزی و غیر فلزی -وجود ملموس دارد .

وجود طبیعی -وجودهوایی -ابری - سلولی - وجود گازی  -پلاسمایی -مایعی -گیاهی - حیوانی - وجود ابزاری -......................................

وجود حسی و رابطه ها : حس مادری - حس پدری - حس برادری -حس خواهری - حس فرزندی - حس فامیلی - حس انسانی - حس اخلاقی - حس دوستی - حس دشمنی -حس سروری - حس حمایت گری - حس مهرورزی - حس توانایی - حس ناتوانی - حس غریبی - حس آشنایی -حس کودکی حس جوانی حس پیری -حس مردی -حس زن بودن- حس دختری -حس پاکی - حس عفت - حس هنری -حس قدرت - حس سلامت - حس تغییر - حس ایستایی - حس حرکت .......................................

وجود مفهومی : وجود اعتباری 

ما برای اینکه بتوانیم بنویسیم و با هم گفتگو کنیم برای تمام هستی کلماتی را اختراع کردیم مفهوم ساختیم قرارداد کردیم بی نهایت مفهوم داریم

مفاهیم صد ها برابر وجود های واقعی هستند.

وجود تصویری و فیلمی :نقاشی - عکس - داده های رایانه ای وعلامت ها.......................

وجود ارزشی : تساوی -بزرگی - کوچکی و پستی -فهم انسانی - فهم اخلاقی - فهم ابزاری - فهم نژادی -......................

وقتی وجودی داریم که زمان ندارد ( اول و آخر است )  مکان ندارد جایی نمی تواند او را در بر گیرد - وجود مادی نیست - شکل ندارد -رنگ ندارد -  جنس ندارد - سیما ندارد - حرکت ندارد - سوی شش گانه ندارد --- ( چپ راست جلو عقب بالا پایین ) - فانی نیست - نیاز ندارد -....................................

گویند خدا در دل انسان است یعنی وجود او را فقط با وجود انسان گره می زنند مستقل از انسان نمیشود فرض کرد فقط انسان از او خبر می دهد

با انحرافات انسان گاهی دیدیم افرادشخصا  حس خدایی داشتند فرعون گفت ان ربکم الاعلی

پس خدا چیست پس خدا کیست ؟

اگر ما توانستیم حسی را تجربه کنیم که دلمان می خواهد هیچ کس را اذیت نکنیم تخریب نکنیم باهمه نیکی کنیم رحم کنیم در عکس العمل رفتار ها حلم کنیم هرچه داریم در پاسخ نیاز دیگران کرم کنیم هر که به ما بدی کرد او را ببخشیم شاید دری را بگشاییم برای درک و فهم و فرض وجود خدای مهربان

برای نزدیکی به خدا فقط حجاب و خواندن نماز و .......................................کافی نیست

خدا ده فرمان دارد خدا عهد دارد خدا قهر دارد خدا وعده و وعید دارد خدا دوست دارد خدا دشمن دارد خدا صبر دارد خدا ایمنی دارد خدا مومن است خالق است برنامه دارد خدا قیامت دارد خدا صداقت داردخدا شاهد است خدا سمیع است خدا تواب است خدا کریم است خدا بخشنده است لاتقنطوا من رحمت الله



احساس های ملی

احساس انسان بودن 

احساس وطن دوستی

احساس ما می توانیم

احساس لزوم دفاع نظامی

احساس یگانگی و وحدت

احساس لزوم عدم تخریب همدیگر

احساس وظیفه شناسی

احساس لزوم برنامه ضد ظلم

احساس صرفه جویی آب وبرق و گاز

احساس نیاز به روشنایی آگاهی

احساس لزوم وفای به عهد

احساس لزوم امانتداری

احساس پلیدی دروغ و خیانت

احساس عفت حیا وپرهیز از تجاوز

احساس لزوم تلاش برای آزادی

احساس لزوم تلاش برای خوشبختی

احساس لزوم تلاش برای عاقبت بخیری

احساس حضور در هستی

احساس نظارت خداوند مهربان

احساس لزوم تلاش برای رحم و عدم بی رحمی

........................................................


احساسات گوناگون انسان ها در مراحل سنی

ما در سنین مختلف احساس های گوناگون داریم مثلا در کودکی احساس نیاز به قدرت داریم احساس نیاز به اطلاعات و آگاهی داریم.

در جوانی علاوه بر نیازهای قبل نیاز داریم بفهمیم دیگران درباره ما چه نظری دارند.

در سنین بالاتر توجه به نظر دیگران در باره خویش نداریم .بیشتر احساس خویش را می پسندیم . پیرها بیشتر خود پسند هستند.

معمولا پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها از بچه ها و نوه ها انتظارات خاصی دارند.و به آنها شرطی محبت می کنند.اگر حرفشان را گوش کنید تحویلتان می گیرند.

در جامعه نهاد ها به جای پدر و مادر و اطرافیان می نشینند .مدیر مدرسه و اولیای دانشگاه و مدیر اداره و محل کار و افکار عمومی هم کیشان و هم خطان سیاسی در افکار ما مداخله دارند.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود           ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

ما در آرایش افراد در جامعه پی به احساسات آنها می بریم  عده ای خیلی مرتب و منظم و آراسته اند همیشه و همه جا

عده ای در محیط های خاصی رفتارها و آرایش خاصی دارند. مثلا در مسجد و محیط های دینی رفتار ویژه ای دارند.

آیا احساسات ما جاری می شوند یعنی خود به خودی سراغ ما می آیند یا اینکه ارادی می توانیم احساسات خویش را تغییر دهیم؟

به نظر من اغلب اشخاص بازیچه احساسات خویش هستند نادر افرادی باشند که بتوانند بر احساس خویش غلبه کنند!

تقوی بهترین دستاورد تمرین و تقابل با احساسات هست

در قرآن آیه ای داریم که به پیامبر دستور می دهد :

ونهی النفس عن الهوی -  خودت را از خواسته ها و احساسات خویش دور کن


ان اکرمکم عندالله اتقیکم


تعاونوا علی البر و التقوی  - و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان

در محبت و وحدت بین دوستان کوشا باشید

در کارهای نیک به هم کمک کنید - برای کارهایی  که تفرقه   و دعوی و گناه پی آمدش است و شر دارد همکاری نکنید

حتی بعضی گفتن با روش هایی مانع تحقق کارهای عداوت زا شوید




تفاوت ها در انسان - تسویری1958

همه میدانند در انسان ادراکات حواس پنجگانه مشترک هستند دیدن ها با چشم - خواندن با چشم  -شنیدن با گوش -دیدن با گوش -همراهی صداها  با تصاویر- چشایی - بویایی - پوست که ( منشا درک سرما -گرما   نرمی  -زبری   صافی - تیزی  لمس  آرام   یا پرفشار-درک ضربه  -حس نسیم و حس باد و     ......)

ولی عواطف و احساسات مختلف اند مثل احساس و ادراک درد - احساس ترس - احساس شادی - احساس ایمنی - احساس کنجکاوی - احساس غم  - .........

شناخت بیرونی پدیده ها بر اساس حس ها می باشند شناخت درونی و قلبی پدیده ها  بر اساس احساسات می باشند.

حواس محدودند ولی احساسات نامحدودند.بعضی انسان ها احساسات محدود دارند ولی اغلب مردم حساسات نامحدود دارند شعرا و ادیبان بسیار احساسات ویژه دارند.

یک سری از احساسات ما بر اساس نیاز های مادی تن ماست . مثل احساس گرسنگی و احساس تشنگی  و احساس خستگی و احساس تنهایی و احساس غربت     و احساس نداشتن پدر یا مادر - احساس یتیمی -احساس جدایی -احساس ناچاری یا بیچارگی -احساس فقر - احساس بی خانمانی -احساس بی لباسی - احساس عریانی -احساس مریضی  - احساس سلامتی

احساساتی که ویژه انسان ها است.

احساس زورگویی دیگران - احساس محبت دیگران -احساس همدردی دیگران - احساس بی نیازی - احساس استغناء -احساس احترام -احساس آزادی -احساس تواضع

احساس تکبر- احساس سخاوت - احساس خساست -احساس ترحم - احساس فریب - احساس غلو - احساس حقارت - احساس تشخص - احساس زرنگی - احساس شیطنت -احساس دفاعی - احساس رهبری -احساس هنری - احساس ملی - چو ایران نباشد تن من نباد -احساس انسانی - احساس هویت ذهنی احساس من بودن


احساس علم - احساس حلم -احساس ابتکار  - احساس هدایت - احساس مسئولیت - احساس غلبه و پیروزی - احساس مغلوبی و شکست




علامت هایی از مکتب زور-تسویری1337

اولین چیزی که قلب انسان و مغز انسان و حواس انسان در برخورد با پدیده ها درک می کند نظم و حساب عالم است  آمدن روز و شب در پی هم  - غرش رعد وبرق و نزول باران -  سردی زمستان و داغی تابستان و خنکی بهار و خشکی پاییز - از کودکی داشتیم نزدیکی به زیبایی ها و توجه  به خوبی ها - دوری از زشتی ها و بدی ها - جذب نیکی ها وشیرینی ها دفع تلخی ها و تندی ها -جذب دوستی ها و دوست ها و دوری از غریبه ها و جهل ها - 

انسان توجه دارد که خوشی ها همراه ناخوشی ها - آسانی ها همراه سختی ها ست - برای رسیدن به هر چیزی باید تلاش کنیم و بهای آن را بپردازیم -گاهی توفیق هست گاهی به مشگل برمی خوریم - بچه ها می بینند معمولا بزرگتر ها در رسیدن به هدفها موفق تر هستند - برای همین آرزو میکنند زود بزرگ شوند و هرچه دوست دارند بدست آورند . گاهی فکر می کنند زیبا نیستند و با توانایی و ثروت می توانند تفاوت ها را از میان بردارند .

در صورتی که اولین درس زندگی این است که تفاوت ها را بپذیریم وبه چیز هایی که داریم شاکر باشیم و چیزهایی که نداریم قانع باشیم .

اگر کسی سختی های رسیدن به هدف ها را نپذیرد و بخواهد با بدست آوردن قدرت و ثروت  به مقصد برسد او اشتباه کرده است و با مکتب زور و تحمیل   از فطرت خویش جدا می شود.خارج می شود.

انسان آزاد آفریده شده است  آزادی در خون او است.میل به استقلال در فطرت اوست .

جوانی می گفت سعی می کنم پولدار شوم بعد با هرکس دلم خواست ازدواج می کنم . دیگر نیاز ندارم تحصیلات داشته باشم یا شرط و شروطی را بپذیرم .

تازه می توانم مدرک تحصیلی بخرم  هرکس ببیند من ثروتمند هستم تسلیم من خواهد بود. من هم او را خوشبخت می کنم .

بعضی پسرها کلاس کاراته می روند یا زیبایی اندام کار می کنند تا با اعتماد به توانایی جسمی خویش  مقبول دیگران شوند . دختر ها هم عمل زیبایی میکنندو دیگران را مجذوب خویش خواهند .

ولی زندگی نظم و قاعده خویش را دارد چون سلامتی همراه بیماری و تلخی همراه شیرینی هاست انسان بالا و پایین دارد اقبال و ادبار دارد همیشه یکجور نیست . 

بنابراین نمی شود پیش بینی همه چیز را کرد باید توانایی برخورد با حوادث غیرقابل قبول را داشت .گاهی پذیرش شکست بهترین گزینه است تسلیم واقعیت ها شدن خیلی مهم است شناخت واقعیت ها ما را صبور و محکم می خواهد.

و العصر ان الانسان لفی خسر الالذین آمنوا و عمل الصالحات و تواصوا به الحق و تواصوا بالصبر

قرآن مجید قانون ها و نظم های هستی را حق می نامدو می خواهد همه تسلیم آن باشند.

شما باید از دست زدن به سیم لخت برق خودداری کنید چون او شمارا خواهد کشت . انسان باید بداند آتش و برق را باید شناخت و تحت کنترل استفاده نمود.

تمام نوشیدنی ها و خوردنی ها را باید شناخت و از نزدیکی به سموم دوری کرد کسی اگر سیانور بخورد حتما خواهد مرد .

انسان در بلندی باید دقت کند پرت نشود زیرا ارتفاع و سقوط از آن دشمن ماست .

پرهیز از ویروس ها و میکروب ها و زدن ماسک در صورت لزوم خردمندانه است وخلاف آن ریسک است.

رقابت ناهنجار و دعوا و مرافعه و سلطه جویی خطرناک است.پرهیز از حسد حرص و طمع ضروری است .

ما نباید اخلاقیات را داوطلبانه دلبخواهی و تزیین شخصیت خویش تلقی کنیم باید ضرورت رعایت ادب - رفتارمناسب با دیگران را ضرروری زندگی بدانیم.

در بسیاری از حوادث ترس خوب است و تهور بد است بایداز آب جوش ترسید باید  از مار ترسید از فریبکار ترسید از دروغ گو ترسید از سلطه جو ترسید.

شجاعت زمانی است که انسان انگیزه و خواست غلبه بردیگران نداشته باشد  ولی می خواهد بر مشکلاتش غلبه کند .در نبرد فکرش سلطه نیست  دفاع است .

ربا خواری ممنوع  از فقر دیگران سوءاستفاده ممنوع است افرادی  را که مجبورند در هر شرایطی کار کنند استخدام کردن ممنوع است ظلم ممنوع است ستم ممنوع است 

در روابط اقتصادی گرانفروشی کم فروشی ممنوع است انصاف باید داشت . تقلب ممنوع است. اغفال زنان و کودکان ممنوع است وعده دادن به دروغ ممنوع است تحقیر دیگران ممنوع است .

زور ممنوع است شما هر کاری در جامعه انجام می دهید باید گفتگوی با شرایط برابر و توافق و نفع طرفین  صورت گیرد .

هر کسی بخواهد با کلک وعده های دروغ و خرافات  بخواهد مردم را فریب دهد با فطرت آنها روبرور خواهد شد و سعادت او توافق ها بر فطرت و وجدان انسان است نه با سلطه و زور و فریب و دروغ


هر آشفتگی بالاخره رو به آرامی خواهد بود و حساب ها دوباره  شروع می شوند. اثر وضعی اعمال و رفتار ما قطعی است.

سرنوشت انسان ها را در تاریخ ظهورحق و افول باطل است . گویند جا ء الحق و ذهق الباطل ان الباطل کان ذهوقا

 (آب به سوی گودال خواهد رفت ) ( گذشته چراغ راه آینده است )





سید مرتضی جزایری

در نوار شماره دوازده سلسله سخنرانی های سید مرتضی جزایری

باعنوان  - دین به مثابه فرهنگ

https://youtu.be/DzHmUI3_82c

در آپارات مشاهده کنید

https://www.aparat.com/v/YXZfU

https://www.aparat.com/v/PekCl

https://www.aparat.com/v/vZy2i

درباره مکتب سلطه - تسویری1958

در باره یک انسان ( فرد ) وقتی فکر کنیم می بینیم او یک رابطه دارد با طبیعت ( بیرون ) ( مکان زندگی اش ) و اشیاء محیطی اش-  دوم رابطه دارد با خود ( درون ) طبیعی   و ذهنی اش و خواسته هایش  -  سوم رابطه دارد   با نیاز هایش  -   چهارم رابطه دارد با زمان ( اکنون - گذشته و آینده ) 

در باره رابطه با دیگران  - اول انسان رابطه دارد با پدر و مادرش - پدید آورندگان  خویش  - حمایت کنندگان خویش  - اولین  آموزگاران خویش - الگو های خویش-

انسان توجه دارد به فامیل های  خویش  - مثل برادر و خواهر -خاله و دایی - عمو و عمه - هم سن های خویش -همسایه های خویش -

انسان توجه دارد به وضعیت اقتصادی خویش  

انسان توجه دارد به وضعیت   اجتماعی خویش

میدانیم اولین اجتماع که تشکیل می شود خانواده است و مبنای آن تفاوت جنسیت مردانه و زنانه آنها است.

وقتی کودک به دنیا آید اجتماع چهره جدیدی به خود گرفته و موجب تقسیم کارها و مسئولیت ها می شود.

اگر دقت کنیم خواهیم دید نوع برخورد ما با خویش و دیگران  - معمولا -  تحت تاثیر محیط  و خانواده و تجارب و آموزش های آنان است .

اگر در اجتما ع روابط عاطفی بالا باشد فرق دارد با جامعه ای که صرفا در پاسخ به نیازها تشکیل شده است .

اولین شرایط جدید برای پسران خدمت وظیفه عمومی است . او از محیط و خانواده خویش منفک می شود .و خویش را و استقلال خویش را محک می زند .

فرصت تنهایی بدست می آورد و به همه چیز فکر می کند . پروسه بزرگ شدن را از گذشته تا آینده دنبال می کند.

بعضی ها فکر می کنند برای برنامه های زندگی خویش باید آموزش های کافی داشته باشند ولی عده ای نیز فکر می کنند باید ثروتمند شوند قدرتمند شوند.

آیا برای زندگی سالم و موفق درک دیگران - زیبایی - خیر و علم و محبت کافی است ؟




مکتب زور چیست؟نوشته تسویری 1958

از کودکی به یاد دارم در ذهن خویش به نظم عالم بسیار فکر می کردم طلوع خورشید - باران بعد از ابر و رعد وبرق - در پی آمدن روز وشب - نام های هفتگی شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهار شنبه پنجشنبه و جمعه - توجه به اعداد و در پی آمدن آنها از یک تا بینهایت -

در ارتباط خانوادگی محبت همیشگی مادر - قانون مداری پدر -بازی و قانون های بازی - برایم همیشه منشا تفکر و اندیشه بود.

در رفتن به کوچه و اجتماع مهمترین چیز پوشیدن لباس بیرون که با لباس در خانه تفاوت داشت .این نیز یک قانون نا نوشته بود.

خیلی توجه داشتم به تعطیلات مغازه ها در ساعات شب و تعطیلات هفتگی که همه برای من جلوه قانونی داشت .اگر از مادرم چیزی می خواستم می گفت الان میسر نیست برای تو تهیه کنم چون مغازه ها تعطیل هستند و تو باید تا باز شدن مغازه ها صبر کنی. خلاصه هر هوسی در ما پیش می آمد مارا به قانونی حواله می کردند و اینکه باید صبرکنی.

برای نظافت همگانی و نظافت شخصی و نظافت محیط هم میدانیم قوانین بسیار لازم الاجرا داریم .اینکه مکان ها و زمان ها را باید در همه مطالبات درنظر بگیریم.

وقتی انسان نیاز داشت به دستشویی برود آیا همیشه در دسترس است یا باید مکان خاص و.... پیش بینی های لازم بشود و خلاصه زندگی کردن بسیار فوت و فن دارد.

همیشه با خود فکر می کردم چگونه می شود به همه آرزوها رسید بدون اینکه دچار قوانین و دستورالعمل های دست و پا گیر بود

چند چیز را همه مطرح می کردند یکی دانش بود بلد بودن یعنی تو باید راه رسیدن به هدف ها را یاد بگیری  . دوم اینکه تو باید قوی باشی و پول داشته باشی تا بتوانی هر چه دلت می خواهد بخری .سوم برای نفوذ در جامعه و دیگران باید با اخلاق باشی و  به سر و   وضع خویش  نیز برسی.

چون پول  در دسترس نیست  و کم است و برای بدست آوردن آن باید کار کنید یا اینکه تلاش هایی کنید تا جایزه ای بدست آورید.

در انسان شرایطی پیش می آید که مجبور است کارهایی کند که شاید از درون خویش دوست ندارد. کم کم وجود انسان دوگانه می شود یکی اینکه بامیل و رغبت تلاش هایی دارد و زندگی می کند یکی اینکه ناچار است کارهایی کند تا به مقاصد و اهدافی و آرزویی برسد.

وقتی انسان خود را مجبور دید تا کارهایی خلاف طبع و باطن خویش بکند او شاید به این فکر بیفتد تا با هر شگرد و تکنیکی به اهدافش برسد.

حتما شما این عبارت را شنیدید ( هدف وسیله را توجیه نمی کند ) یعنی شما نباید به هر طریقی به هدف خویش فکر کنید و بخواهید مثلا با ریا و تظاهر و دروغ به هدف خویش برسید.

در قرآن آیه ای هست که گوید :

واجتنبوا قول الزور-سوره حج

گویند زور صدای فریب است - رفتار بی محتوی است -  حق نیست باطل است

یعنی زور  قول دروغ است . شما به هر وسیله ای که غلط است برای بدست آوردن چیزی مجاز به استفاده نیستید.

بعضی از مفسرین گفتند آن میوه ای که آدم و حوا در بهشت از آن خوردند وبه زمین هبوط کردند دروغ بود ظلم بود.

گاهی انسان با دروغ چیزهایی بدست می آورد اما عواقب بعدی آن انسان را پشیمان می کند . و زیان های فاحشی می کند.

انسان نباید آلت زور شود چون خودش را خواهد باخت بیگانه از خویش می شود.

دو رابطه بیشتر متصور نیست یکی رابطه منهای زور  - دیگری رابطه از طریق زور برقرار می شود

کسی که زور می گوید در ترس قرار می گیرد و در یک مدار بسته تخریب دیگران قرار می گیرد آزادی درون خویش را از دست می دهد.

بعضی ها در دروغ قدرت می طلبند و اول در اهداف خویش پیش می روند ولی بیان آزادی درونی ضد بیان قدرت است.

انسان بر فطرت توحیدی اخلاقی آفریده شده است باید گونه ای زندگی کند که از فطرت غافل نشود .از فطرت خارج نشود .

فضای اندیشه باید لا یتناهی باشد.

خداوند حق است و انسان را براساس حق آفریده است وقتی احساس آزادی و صداقت داشته باشی و از دروغ پرهیز کنی به خدا وصل می شوی.

انسان وقتی قدرت طلب می شود برای اینکه از درون رابطه خویش را با حقیقت قطع کرده است در واقع ناتوان می شود که تشنگی قدرت دارد.

ابوالحسن بنی صدر می گفت " اصل موازنه عدمی " یعنی نه سلطه گر باش و نه سلطه را بپذیر

گویند روش دکتر مصدق در مبارزات آزاد کردن نفت و ملی شدن نفت و رهایی از سلطه انگلیس  به همین روش استناد می کرده است.

حتی در مبارزه با شاه نیز برخورد تند نداشته است گفته شاه طبق قانون اساسی شاه است و وظایفی دارد او نباید دولتمند شود و دیکتاتور باشد.

انسان قدرت طلب احساس سیری ناپذیر دارد و انحصار گر است حکومت را فقط برای خودش می خواهد برای مردم حق قائل نیست .

گویند دکتر بنی صدر در پاریس بر اساس همین روش  با امام خمینی  به توافق رسید حق حکومت حق جمهور مردم است وامام قبول کرد.

اما در ایران به شعار استقلال آزادی  واقعی وفادار نماندند .امروز نیز مردم خواستار استقلال واقعی و آزادی هستند.

دوستی داشتم 35 سال پیش براساس وعده کار با پول از مردم قرض می گرفت ولی توازن کسب سود کاری  شرکت با بهره پرداختی به سرمایه گذار رانداشت به او گفتم بیا و حقیقت را با افراد در میان بگذار و با آنان تسویه حساب کن یا مبلغ بهره پرداختی را واقعی کن . او گفت آنان میل به سود بیشتر دارند و چون ماهانه دریافت دارند مجبور هستند در زمان ورشکست شدن من کوتاه بیایند . منظور این است که روابط قوا در هر فعالیتی اگر بر اساس زور باشد چه سیاسی چه اقتصادی چه عبادی و دینی افراد خویش را در مدار بسته تعریف می کنند و آزادی خویش را از دست داده و از فطرت اخلاقی خویش خارج شوند و با خود بیگانه می شوند.