جمله خلقان سخره اندیشه اند زین سبب خسته دل و غم پیشه اند
انسان وقتی به معنی شعر فوق توجه می کند می فهمد مشکل هزار سال پیش هنوز موجود است
یعنی ما هم اکنون نیز تحت سلطه خیالات خویش هستیم ( مولانا نهصدسال قبل چنین گفت )
بیشترین خیال انسان در رابطه با خرافات و تقدیرات است
مردم مغرب زمین به محسوسات بسنده کردند و با روش رالیسم به حل مشکلات روزانه رفتند
خداوند نیز با کسی نسبت فامیلی ندارد و نتیجه تلاش آن هارا به ایشان داد اگرچه
آنان گفتند ( خدا مرده است ) نیچه
اگر اصحاب کلیسا یا حوزه های علمیه به دستاوردهای تجربی می رسیدند
مثلا برق را کشف می کردند ماشین را می ساختند مجانی در اختیار دیگران می گزاردند?
یا اینکه از استفاده کنندگان طلب ایدئولوژی می کردند
شاید امامان ما توانایی داشتند که ابزار جدید خلق کنند اما مصلحت ندانستند خلفا
و امرا دینی به این سلاح مسلح شوند و ادعای خدایی کنند ومردم رابه بندگی بگیرند
امروز نیز بشر باید به لطف خداوند امیدوار باشد و ضمن اتکاء به دانش تجربی بین
مسائل اخلاقی و اعتقادی با قدرت های علمی و تجربی تفکیک قائل شود
آیت اله آملی می گوید اگر عقل بشر از چگونگی خلقت آگاه شد آنرا از خدا بداند
و حوزه ها هم می گویند خدا چنین می گوید برای خود امتیازی از دیگران نخواهند
رب العالمین یکی بیش نیست و راه عقل و راه وحی باهم وحدت دارند
آیا این همان حرفی نیست که مهندس مهدی بازرگان پنجاه سال قبل می گفت؟
بشر سر انجام به راه انبیاء خواهد رسید
خداوند هادی و حمایت کننده همه بشر است
هیچ وقت قرص هایی
که حال آدم را خوب می کنند
جای "خوب هایی" که دل آدم را
قرص می کنند، نمی گیرند....
سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبایی دارین. میشه لطفا به سایت من هم سربزنید و نظر بدین.اگه نظری هم نداشتین روی نظرات کلیک کنید این کار برای ارتقاء سایتم مهمه. ممنون
www.broztarin.mihanblog.com